آسمان مال آن هاست

وب سایت حسین محمدی نصرآبادی

آسمان مال آن هاست

وب سایت حسین محمدی نصرآبادی

شب یلداست و دلمون ...

شب یلداست

اما دلمون به بلندی سیاهی امشب سیاه پوش اهل بیت حسین مظلومِ ....


عمه بیا گمشده پیدا شده

                                  کنج خرابه شب یلدا شده

....

سوز دعاست همدم شب زنده داری ات
                                ای من فدای عالم شب زنده داری ات
بر تارک سیاهی شب تیغ می کشی
                                ای آفتاب، پرچم شب زنده داری ات
پروانه وار گرد حرم چرخ می زدی
                                 بیت الحرام محرم شب زنده داری ات
بوی بهشت می وزد از جامه ی سحر
                               ای گل زواپسین دم شب زنده داری ات
ایمن شد از عذاب جهان تا فرو چکید
                               بر روی خاک شبنم شب زنده داری ات
روشن ترین طریقه ی پیکار با ستم
                               شد بر کتاب اعظم شب زنده داری ات

یه خدا دو دنیا

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی

                                                بی زر و گنج به صد حشمت قارون باشی


در مقامی که صدارت به فقیران بخشند

                                                چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی


در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن

                                               شرط اول قدم آن است که مجنون باشی


نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن

                                               ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی


کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش

                                              کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی


تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای

                                              ور خود از تخمه جمشید و فریدون باشی


ساغری نوش کن و جرعه بر افلاک فشان

                                              چند و چند از غم ایام جگرخون باشی


حافظ از فقر مکن ناله که گر شعر این است

                                           هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی


نقدم می کنید پس دوستم دارید.

یکی از ملاک های دوستان خوب و خوب بودن دوستان برای من اینه که واقعا مثل آینه باشند

خوبی ها رو هم نگفتند عب نداره بهشون احترام بذارن کافیه

اما نقدها رو حتما مستقیم یا با وسایل ارتباط مستقیم بهم بگن

هرچی هم می خواد باشه عب نداره، یا حق است که قبول می کنم و سعی بر تصحیح، اگر هم نادرست باشه توضیح میدم و دفاع میکنم


خدا رو شاکر هستم که دوستان خوبی دارم، که تا امروز ازشون فقط خیر و برکت دیدم

و خدا رو شاکر هستم که اگر دوستانی ناخواسته داشته ام و خنجر از پشت زده اند، به لطف خدا ترمیم شده و بهترش را بدست آورده ام.


خدایا به عنوان اولین و بزرگ ترین دوست ازت متشکرم که با گوش مالی های که میدی ازم نقد میکنی


از دوستان خوبم هم تشکر می کنم، بخاطر دوست داشتن من و نقد کردن من، انشاءالله با این نقد ها به درجه ای برسیم که فقط کمال و خیر از هم ببینیم و لذت ببریم از آنچه خودمون با دستان خودمون ساخیتیم، یه دوست خوب و بی نظیر....


انشاءالله

ماه خدا و عموی ما

سلام حی !


بله شما زنده ای، سه شب قدر و شب های شهادت امام علی هم گذشت...

سال پیش توی این روزها عمو پیشمون بود، بیشتر از قبل میدیدیمشون، آخه ناخوش احوال بودند...

بله خود همین خدا شاهده روزهای آخر ماه رمضان یکم حالش بهتر بود  و اومد توی هیئت خونه دایی عباسا و به دعای خدایا این ماه رمضون رو آخرین ماه عمرمون قرار نده آمین گفت ...

اما امسال نزدیک به یکسان اسیر خاکه ....

بله به همین قشنگی و به همین راحتی .... به همین حقانیت ...


حواس مون باشه وقتی به دعایی آمین میگیم، بفهمیم به چی آمین میگیم، که شاید روزی دست تقدیر خداوند برای اولین و آخرین بار مستجابش نکنه و موقه ای بفهمیم که خیلی دیره ...


خدایا استغفرک و اتوب الیک ، خدایا اغفر لی خطایی ... خدایا استغفرک و اتوب الیک ...


خدایا به حق این شب ها همه رفتگان، عمو حاجی، آبا، نه نه معصومه و نه نه ربابه رو بیامرز و از سر تقصیرات شون بگذر و سر سفره با برکت امام علی مهمونشون کن....

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ....

pause ...

سلام


سه سال و نیم تقریبا گذشته از روزی که بر این همه نبودن هام دانشجو بودن اضافه شده. گواهینامه های موتور و ماشین رو گرفتم و یک ماه یزد، و بعد ثبت نام دانشگاه و شروع.


سال اول که دنبال این بودیم که سیستم آموزش الکترونیکی چیه و بهتر کنیم وضعیت مون و مقداری هم با پدر سرکار می رفتم گهگاهی و بقیه هم سرکلاس درس و شاید خیلی کم درس خوندن و کلاس زبان رفتن گذشت ...


سال دوم دیگه کاربر داعمی اینترنت شده بودم و با آشنایی که با سلتون (منصور کیایی) توی اعتکاف داشتیم وارد شبکه های اجتماعی شدم و وقت بسیاری به اینترنت گردی و اینها و صحبت با دوستان می گذشت، یه دوره هم برای کنفرانس آموزش الکترونیکی کارگاه آماده کردم و در سومی ش که علم و صنعت بود شرکت کردم، بقیه کارها هم درس خوندن آخر ترمی بود و همین ... 


 سال سوم انتخابات ریاست جمهوری هم بود که جو رو یه خورده متحرک کرده بود و ما هم مقداری جنبدنده تر. بعد از پایان انتخابات هم به پیگیری ثبت انجمن علمی دانشجویان آموزش الکترونیکی گذشت و بعدش هم به رفع زیر آب خورده ای که در نهایت بی مهری صورت گرفته بود و تلاش برای بهبود وضعیت بچه ها و همین کارای معمول اینترنت گذرونی و زبان و درس دانشگاه خوندن آخر ترمی... 

بعد از پایان ترم 1 سال 87-88 بود که مشغله ی کاری تحقیقی ای شروع شد، به شکلی که خیلی وقتم رو گرفت و پر کرد، آخر سالی هم قسمت شد و با دانشگاه سفر جنوب رفتیم، خیلی خوش گذشت، برگشتیم و بخاطر سلولیت تا دوسه ساعت قبل سال تحویل بستری شدم و بعد عید شروع شد و سوم اینا بود رفتیم یزد و دوازدهم برگشتیم و کار سرجاش بود.

یک ماه مونده به امتحانات ترم جدید که تقریبا بر عکس 5 ترم قبل اصلا بهش نرسیده بودم، کارهای غیردرسی رو تعطیل کردم و تلاشی ناموفق -به نسبت- برای خوندن و رسیدن درس ها، ترم گذشت و تابستانی شد، که جز یک مسافرت کوتاه یزد چیزی غیر از کار نداشت، حتی تفریحی کوچک ... 

وسطای تابستون و دو سه روز قبل شروع ماه مبارک رمضان یک سفر دو روزه برای پیگیری خدمت پدر رفتیم کرمانشاه و بیستون و غار آبی علی صدر و برگشتیم و باز کار و همون کلاس -الکی!! چون نمیخونم- زبان و قسمت قشنگ ترش هرشب بعد افطار هیئت و قران خونی...

اگر قسمت باشه چند روز آخر رمضان رو مهمون امام حسین خواهیم بود ... 


این سه سال میشد بسیار بهتر و مفیدتر بگذرند، اما خوب شرایط ایده آل نبود و با توجه به شرایط هم میشد خوب ترتر بگذرند که خوب قسمت نبود و ما شاید کم گذاشتیم، این دوره خشک دوسال و نیم و این دوره خیلی شلوغ و پرتحرک شش هفت ماه گذشته، همچین یه مقداری خسته  و روزمره زدم کرده، اینطوری فکر میکنم! 

البته به لطف خدای بزرگ و دعای خانواده و دوستانم توی این سه سال خیر و برکات  زیادی توی زندگیم بوجود اومده که منت خدا تا دنیا دنیاست و تا خدا خداست روی دوش ما جاش امن.


به لطف یکی از اخرین لطف های خداوند در این روزها، ممکن مهر ماه رو تا یه چهار ماه بروم استراحت، استراحتی که به دید خیلی خیلی ها اصلا استراحت نیست، اما من خیلی دلم بهش خوش شده که بتونم توی اون شلوغیش و سختی ش به روحم استراحتی بدم و یکم خودم، اون خودمی که شاید الان نیستم یا کیفیت ش پایینه رو بسازم...

امیدوارم این چهارماه هدیه خدا و استراحت و سختی تاثیرات خوبی توی زندگیم بذاره و این وقفه ای که ایجاد میشه، سبب خیرات و برکات خداوندی توی درس و کار و زندگی آینده ام باشه.

انشاءالله خانواده و دوستان برام دعا می کنند و خدا هم به لطف خودش دعاشون رو مستجاب. هرچی دارم از خدا دارمریال هرچی میخوام از خدا میخوام، که یه دونّه است.


والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

گمشده ام را آب یاری کنید ...

گلی داشتم

گلی کان را مدت ها قبل کاشتم

گلی داشتم

گلی خوش بو، گلی یک رنگ

گلم اسم ش محبت بود

گلم خاک ش صداقت بود

گلم آب اش رفاقت بود

گلم باغش دیانت بود 

گلم تنها ... گلم عاشق

گلم، یکتا گل باغم 

گلم یکتا نه تنها بود

گلم در خاک، گلم تشنه

گلم گمگشته و تشنه ...