آسمان مال آن هاست

وب سایت حسین محمدی نصرآبادی

آسمان مال آن هاست

وب سایت حسین محمدی نصرآبادی

تاریخ معاصر شفاهی نصرآباد پیشکوه بصورت شعر

سلام علیکم


امسال تابستون که یک سر رفته بودم وطن، در مورد دعوایی بین نصرآبادی ها و همت آبادی ها در مورد چاه آب شنیدم، بعدش متوجه شدم یکی از نصرآبادی های قدیمی و با ذوق تمام وقایع رو بصورت شعر در آورده و کلیپ ش هست، تهیه کردم و دیدم، خیلی جالب بود به نظر خودم، چراکه افراد نام برده رو میشناختم و وقایع همه واقعی بود.


فیلم ها رو اینجا قرار می دم تا شما هم ببینید و لذت ببرید

 لینک قسمت اول و قسمت دوم در سایت یوتیوب.

قسمت اول شعر:


         قسمت دوم شعر:

شهید علی محمدی نصرآبادی

«شهید علی محمدی نصرآبادی»

شهید علی محمدی نصرآبادی
متولد:1319 نصرآباد پیشکوه یزد
شغل:الکتریکی
متأهل دارای 6 فرزند
تاریخ شهادت :10/6/1361


ایشان ، شوهر عمه اینجانب و پسر عموی پدرم هستند.


شهید علی محمدی نصرآبادی در سال 1319 در نصرآباد پیشکوه یزد در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد و از بدو تولد در نهایت سختی و تنگدستی زندگی نمود.

پدرش در رستا آسیابان بود او نیز دوران کودکی را در آسیاب و کمک به پدر گذراند.

سیاستهای خانمان برانداز رژیم ستم شاهی که هدفی مگر ویرانی و ورشکستگی ایران نداشت ، خانواده او را نیز بی نصیب نگذاشت و در نتیجه در حالی که نتوانسته بود بیش از چهار کلاس درس بخواند در سال 1335 به تهران نقل مکان نمود. در تهران حدود ده سال با حقوقی ناچیز به کارگری پرداخت و در سال 1346 ازدواج نمود.


از جوانی فردی مذهبی و دوستدار خاندان عصمت و طهارت بود و از سال 1355 فعالانه به نهضت شکوهمند اسلامی پیوست و ضمن پخش اعلامیه های حضرت امام(ره) و حضور در محافل مبارزاتی گام به گام به همراه انقلاب به پیش رفت و در پیروزی انقلاب به سهم خود تلاش کرد.


شهید نصرآبادی به علت فعالیتهای اسلامی و اعتقادش به ولایت فقیه از از طرف منافقین مورد شناسایی قرار گرفته بود و این خود فروختگان قصد آن را داشتند تا برای هموار کردن جاده بازگشت آمریکا او را به شهادت رسانند.


در روز چهارشنبه ، دهم شهریور 1361 حدود ساعت 9 صبح دو نفر از تروریستهای منافق ، به قصد عملی کردن نیت پلیدشان به مغازه الکتریکی وارد می شوند و پس از سرقت اندک موجودی مغازه در کمال شقاوت ، او را در برابر دیدگان فرزند 12 ساله اش به ضرب گلوله به شهادت می رسانند و پس از سرقت موتور او از صحنه می گریزند.

.......

وی  در دهم شهریور ماه هزار و سیصد و شصت و یک در میدان توحید تهران توسط عناصر تروریستی سازمان مجاهدین خلق مورد سوء قصد واقع شد و به شهادت رسید.

آقای نصرآبادی شما هم ....!!؟

سلام :))


بعضی موقه ها که توی پست هایی روی شوخی نظراتی میدم، بعضی دوستان که من رو از یک جهت خاص می شناسن مینویسند اقای نصرآبادی شما هم....؟ شما دیگه چرا...؟ یا از این اظهار تعجبات.


همیشه هم من یهویی بهتم میزنه که خوب میگه چیه، چی گفتم مگه.

حالا ایناش بماند به کنار، پشت این قضیه چیز مهم تری است به نظر من...


ستاری خداست

خیلی جالبه، اگر قرار بود بنده های خدا از آشکار و پنهان دیگران با خبر باشند چی میشد؟؟؟

اصلا برام قابل تصور نیست ...


خیلی موقه ها پیش میاد که خیلی دلم میخواست اینقدر ساده باشم، که اگر خدا برای یه روز یا حتی یک ساعت ستاری رو گذاشت کنار من سرخوش باشم!


اما خوب خودمونیما، به کسی نگید، شوخی شوخی آدم کارایی میکنه که خودش بعدا خندش میگیره برای کسی تعریف کنه D:


البته همین تعریف نشدنی هاست که گاه میشه راز بین دو نفر، یه وسیله برای شناخت، و از همه مهم تر، میشه تمام زندگی آدم ها

میشه تجریه....میشه همه چیز آدم!