سلام
بعضی چیزها مثل این چیزی که الان می خوام بنویسم، اینقدری ارزش دارن نوشتن و ثبت کردن شون، که حتی میشه با این همه خستگی و مشغله فکری و کاری، براش وقت گذاشت.
در کافه فانوس با محسن نشسته بودیم و درمورد یک کار مشترک و جزئیاتش صحبت می کردیم که اکبر همکار قدیمی و دوست عزیزمون اومد چند دقیقه پیشمون.
لابلای صحبت های کاری ما، با ایشون هم گپ و گفتی داشتیم و ایشان برطبق مرام همیشگی و معمول شون رفت و از یخچال یک کیسه چند کیلویی آلو آورد و درسته گذاشت وسط و گفت بفرمایید! بخورید و ببرید، تازه ی تازه از بازار خریدم.
در همین حین صحبت ها بودیم که گوشیش زنگ زد و قرار شد کاری رو انجام بده که نظر من و محسن به گوشیش جلب شد و بعد اتمام صحبت که می خواست بره دنبال کار، گفتیم گوشی ت رو میدی ببینیم؟ داد و دیدم عه، سیکس هستن ایشون!
تعجب ما از اینجا بود که ایشون کارمند هستند و بعد البته نظرمون به مجرد بودنشون هم جلب شد که شاید از علل امکان خرید این گوشی بود و اینها.
یه هدیه 20.000 تومانی برای خرید از سایت باسلام برای شما خواننده گرامی: دریافت هدیه
وقتی برگشت صحبت از رضایت شون از این مدل جدید شد که گفت البته قبلا آی پد داشتم که از اونجایی که اونقدرها به دردم نمی خورد، هدیه دادم!
هدیه؟ با تعجب ما و شوخی و خنده که داداش دوست صمیمی نمیخوای و اینها که تعریف کرد که اره یک رفیقی داشتیم که خیلی دوست داشت آی پد رو و می گفت آرزومه که از اینا داشته باشم و منم گفتم اگه اینه آرزو، بفرما برای شما..
صحبت کاری ما منحرف شد به سمت تفاوت ها و برتری های آیفون اس فایو و ای پد و آیفون سیکس معمولی و پلاس که ایشون گفت البته برای اینترنت گشتن از این یکی استفاده می کنم و دستی کرد توی کیف کوچیک همراهش و سیکس پلاس رو درآورد!
لبخند ما از جهت جالبیه قضیه و مقایسه این دو باهم دوباره ترسیم شد و داشتیم یه مقایسه روی دوربین بحث می کردیم که تعریف کرد که این رو البته نخریدم و فامیل مون از ژاپن برای من هدیه آورده!
اونجا بود یاد یه عقیده از عقاید از خودم افتادم که "بخشش و قرض دادن، دورهایی هستند که همه به معنای واقعی توش برنده هستند، یعنی بازی برد برد برد برد تا پایان"، یعنی دقیقا تا روز حساب. (همان طور که چیزهایی مثل نزول و دروغ و مال حرام دورهای باطل و بی برکت هستند تا پایان)
یاد قرض های کوچیکی افتادم که برکت های بزرگ داشت و این داستان رفیق ما هم مثل همون ها بود، آی پدی که همه ی نیازهاش رو رفع نمی کرد در عین حالی که قیمتی بود هدیه داد و هدیه ای بهتر و متناسب تر با نیازهاش گرفت.
باور بکنیم یا نکنیم، قبول بکنیم یا نکنیم، این ها واقعیت و از سنت های الهی است.
مطمئنا اگر شما هم دنبال همسری مناسب باشید، در افکار خودتون دنبال پاسخ این سوال بوده اید که کدام یک از معیارها اولویت بیشتری دارند. با چه دختری ازدواج کنیم؟ زیبا؟ پولدار؟ دیندار؟ با اصل و نصب؟
این روزها به این نتیجه رسیدم ازدواج هرچند خیلی ظاهرا پیچیده است، اما با رعایت تعالیم دینی و دستورات خداوند این معادله چند مجهوری بسیار راحت شکسته و حل می شود.
چه مسائل مالی، چه اخلاقی و ایمانی و چه ظاهری و باطنی...
یه هدیه 20.000 تومانی برای خرید از سایت باسلام برای شما خواننده گرامی: دریافت هدیه
یکی از این تعالیم دینی که با دقت بسیار بالا میونیم معیارهامون رو بالانس کنیم، ینی با رضایت خداوند هماهنگش کنیم این حدیث عزیز است:
پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) :
با زن به خاطر چهر چیز ازدواج می شود : مال و ثروتش ، زیبایی اش ، دینداری اش و اصل و نسب خانواده اش ؛ و تو با زنان متدین ازدواج کن.
. . . . . . . .
عن النبی صلى الله علیه و آله و سلم:
من تزوج امراة لمالها وکله الله الیه، و من تزوجها لجمالها راى فیها ما یکره، و من تزوجها لدینها جمع الله له ذلک.
خیلی مواقع هست که به خاطر عرف های اشتباه جامعه، بخاطر تکرار بسیار گناه ها در جامعه و یا عادی شدن آن بعلت گسترشش در محیط اطرافمان، به آن آلوده می شویم و چنان پشتکاری بر آن می بندیم که یکی خبر نداشته باشد فکر می کند مستحب است!!!!
و ما بچه مسلمونا میدونیم که عادی شدن و تکرار مکرر گناه های کوچک خودش گناه کبیره است.
اما همیشه یه اتفاق خوب هست که این بدی ها رو دور می کنه، اینجا دوستی ها و رفاقت ها اون اتفاق خوب هستند، حدیث داریم که مومن آینه مومن است. چرا آینه، چون آینه بهترین ویژگی های امر به معروف و نهی از منکر رو داره.
مثلا:
- آینه وقتی تنهایی و خودتون دوتایی هستید تذکر میده
- تذکر رو به بهترین و ساده ترین شکل میده، حتی اگر کسی دیگه ای باشه آروم توی ذهنت بهت تذکر میده و هیشکی رو متوجه خودش نمیکنه که داره تذکر میده به شما!
- خیلی آروم و قشنگ تذکر میده و هیچ تندی و نامهربونی و بی احترامی ای نمیکنه (حداقلش اینه در طول تاریخ تا الان که سابقه نداشته!)
- و در نهایت تا آخرش هم کمک میکنه که اون عیب رو رفع کنید.
بله یک دوست مومن و با تقوا می تونه مثل یک آینه، این اتفاق خوب رو رقم بزنه، تذکرات صمیمی یک دوست، هرچقدر هم جدی و تند باشند در محتوا، نقش آینه رو برای مومن دارند، تذکرهایی که چنان به دل آدم میشینه که، حس میکنی خودت به این نتیجه رسیدی و دلت میخواد به بهترین نحو ازش تقدیر و تشکر کنی.
اینگونه است که در کنار واجب بود و شرایط امر به معروف و نهی از منکر، حدیثی تذکر می دهد: در جامعه ای که امر به معروف و نهی از منکر نباشد، به فسادی همه گیر کشیده می شود، اشرار بر اخیار (خوب ها) حاکم می شوند و نهایتا آن جامعه در ظلماتی پست رو به نابودی...
بارها و بارها گفته ام و می گویم، نوشته ام و خواهم نوشت که، دوستی و ارتباط با مومنین اسباب خیر و برکت های بی پایان است، یکی اش که امروز مرور کردیم، امر به معروف و نهی از منکر آنهاست، چون با تو قدم بر میداند، و هدایتت می کنند که تو هم قدم در راه راست برداری، پشت سر تو می آیند و اگر اشتباهی میکنی، کمکت و تصحیح ش می کنند، تذکر می دهند و خلاصه امر به معروف و نهی از منکر عملی ات می کنند.
آیا این چیزی جز خیر و برکت است؟ جز این نعمت بزرگ تر؟
چه لطف و ابراز علاقه ای بیشتر از این؟ آن هم از سوی بنده های خوب خدا
مومنین و مومنات، دوستتان دارم، ای السابقون السابقون در تقوا.
یادم نمیاد دقیقا صحبت از چی بود با رفقا، دم اذان ظهر بود و همه تصمیم داشتیم وضو بسازیم، بعد من گفتم ای بابا ما که ... صدبار اگر توبه شکستی و اینها...
بعد یکی از رفقا از یکی از علمای بزرگوار تعریف کرد که اتفاقا مومن خوب اون کسی است که سریع بعد از معصیت و غفلت توبه کنه، توبه مثل خاموش کردن چراغه گناهه...
بعد من گفتم خوب اگر اینجوری باشه ما هی این چراغه رو خاموش روشن میکنیم که بعد همه خندیدیم، یه لحظه سکوت... باز این رفیق عزیزمون گفت، خوب همینه دیگه، اینقدر خاموش روشن میکنیم تا چشش درآد و بسوزه...
انشاءالله.
یکی از دوستان خواب دیده بودم باهم رفتیم مدینه و داشتیم میرفتیم به سمت گنبد خضرا...
دیشب این خواب رو دیدند که به روایت حاشیه ای از قرآن می شود بیست آیه اول سوره هشتم رجب، شب دیدن خواب.
و چقدر این آیه ها آرامش بخش هستند... خوف و رجا در آنها موج میزنه...
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ (2)
إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِّنْهُ وَیُنَزِّلُ عَلَیْکُم مِّن السَّمَاء مَاء لِّیُطَهِّرَکُم بِهِ وَیُذْهِبَ عَنکُمْ رِجْزَ الشَّیْطَانِ وَلِیَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِکُمْ وَیُثَبِّتَ بِهِ الأَقْدَامَ (11)
مؤمنان همان کسانىاند که چون خدا یاد شود دلهایشان بترسد و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توکل مىکنند (2)
[به یاد آورید] هنگامى را که [خدا] خواب سبک آرامشبخشى که از جانب او بود بر شما مسلط ساخت و از آسمان بارانى بر شما فرو ریزانید تا شما را با آن پاک گرداند و وسوسه شیطان را از شما بزداید و دلهایتان را محکم سازد و گامهایتان را بدان استوار دارد (۱۱)
انشاءالله این خوف و رجا گل وجودی ما رو به خوبی سرست بدهد و لحظه ای بدون آن نباشیم که شیعه به این خوف و رجای الهی زنده و پویاست.
فالواقعه خداوند عنده لطافت، عنده بخشش، عند بی خیال شدن، عند چشم پپوشی و عند رفاقت است، رفیق خوب و با مرام همه چیزش را پای رفاقت میدهد، ما بایستی فکری برای اهلی شدن آدم ها بکنیم، اهلی کردن ینی ، اهلی کردن ینی ایجاد علاقه کردن، و این تنها رسیدن راه به خداس، و این خیلی مهم است ...
این امید ماست به لطف بی دریغ خدا که به ما این حیات جاودانه را هدیه کرده است. زنده باد اسلام، زنده باد تشیع ناب جعفری...