جاده ها جاندارانی هستند که مردم در آنها جاری هستند
همان جاده ها در یک زمان مردم را به جاهای مختلف می رسانند
یکی خوشحال و در آرامش در حال رفتن به مهمانی است
دیگری هر روز یک راه را می رود و بر میگردد، دنبال لقمه ای نان
یکی در آن جاده ها خاطره های خود را نقاشی می کند
اونی از زندگی لذت می بره که همه اینا رو توی همه جاده های زندگی ش تجربه کنه.
خودم دومی
اون گردالی زیر انگشت اشاره که که یه چیزایی رو بالا پایین میکنه و و اون انگشت اشاره که کلیک کلیک میکنه، حتی اون کلیک چپ ، نمی تونند جای اون چیزی که خالی رو پر کنند.
بفهم
و از نشانه بهار لاستیک های دور طرق موتورسیکلت ها را آفریدیم که از بس در این هوای بهاری سست می شوند، به خواب می روند و در خیابان ها و اتوبان ها تکه های خورد شده شیشه هایی را می بینیم که بر آنها تکیه زده بودند.
جالبه اگر بصورتی منطقی به مسائل نگاه کنیم، همه چیز یک ارزش ثابت داره، اما دید و شرایط افراد هست که ارزش های اون رو برای اون شخص متفاوت میکنه.
یه موقه ای هست داری درس میخونی و شدید دنبال کاری که یه خورده سرت رو بالاتر بگیری و راحت تر باشی
یه موقه ای هم هست که داری سرکار میری و قلیان میکنی از اینکه از درس عقب موندی و درس رو بر کار اولی می دونی
یه موقه ای هم هست که وقتی می بینی هر دوتای اینا در عمق کار تو رو غرق مادی گرایی میکنند جفت رو میخوای بی خیال شی
بعد اینجاست که باید با اسکناس با ارزش ثابت ولی بسیار بالای وقت، زمان، عمر و .... این چیزهایی که ارزش ثابتی ندارند رو تهیه کنی و این درحالیه که ممکنه بعد از تهیه سریع ارزش اونها تغییر کنه.
معامله ی سختیه .
نخطه
زمان « صلیبی » است که هستی را به چهار میخ کشیده است!
عیسای مسیحان آن نباشیم که بر صلیت جان ببازیم..
عیسای مسلمانان باشیم که از آن صلیب به عرش رسید و عمر جاوید یافت.