یکی از بدترین چیزها برای کشاورزها سرما زدن محصوله. بهار موقه ای که درخت ها شکوفه می زنند، اگر سرمای شدیدی حتی یکی دو روزه بیاد محصول از بین میره.
دقیقا زمانی که قراره سرنوشت یک سال آینده باغ رقم زده بشه.
داستان این روزهای درس خوندنمه.
پ ن: یه حس خسران شدید. از اونجا رونده از اینجا مونده.
در یادگار امام به سمت جنوب
پست شیشه دودی یک 206 نوشته شده بود:
السلام علیکِ یا سیدة شهیدة یا فاطمة الزهرا
در اینه کناری موهای خانومی دیده میشد همچون دم خروس نمایان. فقط گفتم ای کاش میشناختی و با معرف بیشتری می نوشتی. گازشو گرفتم و دور شدم با حسرتی قدیمی.
پ ن: بکم دور تر خندیدم، اخر با این وضع سلام پشت ماشین را باور کنیم یا دم خروس رو....
پ ن: ای کاش از روی جهل باشد و نه تمسخر، که تمسخر دین خدا جزائی جز سرزنش دارد.
ببوسم دست امام خمینی رو که بنیاد شهید رو راه اندازی کرد.
که اینگونه دل خانواده شهدا رو شاد می کنه و هواشونو داره
عزت و احترام لایق و شایسته رو تا جایی که می تونه براشون میذاره
امام خمینی اگر امام زمان من بودی، شهید انقلابت می شدم، و چون اکنون امام خامنه ای تکیه بر جای تو زده است، تا خون پای پاسداری انقلابت هستیم.
از سرکار برمیگشتم، خسته ، تنها ...
درخونه رو باز کردم و وارد حیاط شدم، سروصدای بچه ها از پشت در هم شنیده میشد، یکی فریاد زد دایی، دایی، نگاه کردم دیدم با من است...بیا این چرخ های دوچرخه م رو درست کن می خورم زمین هی.
دستی بر دوچرخه کشیدم، گفتم بهتر این نمی شود و رو به راه پله ها شدم، صدا زد، دایی؟ خوب شد اولش هم همین طور بود. لبخند زدم.
پیش خودم گفتم...هــــــــعــــــی چه حس قشنگی است دایی صدا شدن، فکر کنم تا اخر عمر دیگر حسرت ش به دلم بماند...اخه میدونید ما به هرکسی عمو میگیم، اما فقط به دایی دایی می گیم...
هر حرف تکراری ای نصیحت نیست اما هر نصیحتی تکراری است.
میگن پسره درسشو تازه تموم کرده، اگر تموم کرده باشه
فرهنگیه و وضع درآمدی ش بالفعل بهتر نیست
پس اندازش هم کمتره تقریبا
سربازی هم نرفته تازه
دختر خانومه هم خیلی خوب بوده
دنبال خونه هستن تا 2 تومن! اون توی تهران یه منطقه متوسط بالا
می فرمایند چه خوب، اصن عالی، انشاءالله خوشبخت شن
پ ن: بچه درسِت تموم نشده، حالا درآمد و پس انداز و سربازی که چیزی نی!
پ ن: تازه بالفعل هم خونه نداری که!
پ ن: مرغ همسایه بلبله اصلا اینطوری که شد!