قلب آدم ها گاهی با زخم های خیلی کهنه بارها میشکنه
چه با عشق شروع می کنی کشیدن روی کاغذ، بعد چنان توی ذوقت میخوره و خستگی هات یادت میان که خط خطی شون میکنی.
حتی مچاله می کنی کاغذ و پرتش میکنی میخوره به دیوار و میوفتنه کنار سطل آشغال!
گاهی موقه ها آدم به خودش میگه:
ما رو باش روی دیوار کی داشتیم چیزی می نوشتیم.
پ ن: ای یعنی هر دیواری جای نوشتن هرچیزی نیست.
یا
پ ن: آدم الکی نمیره روی دیوار بعضی ها بنویسه، یعنی قصد و غرضی داره احتمالا.
ما را رها کنید در این نج بی حساب ...
گاهی ضربه ای که خود فرد به خودش میزنه، هیشکی نمی تونه بهش بزنه.
پ ن: خدا هم میگه خود زنی ممنوع! بخاطره همینه احتمالا.
به یک دستگاه شوکر برقی، یک پرستار ماهر، نیازمند هستیم.
مگه قبل مردن چیزه دیگه ای هم مورد نیاز کسی میشه؟