جاده ها جاندارانی هستند که مردم در آنها جاری هستند
همان جاده ها در یک زمان مردم را به جاهای مختلف می رسانند
یکی خوشحال و در آرامش در حال رفتن به مهمانی است
دیگری هر روز یک راه را می رود و بر میگردد، دنبال لقمه ای نان
یکی در آن جاده ها خاطره های خود را نقاشی می کند
اونی از زندگی لذت می بره که همه اینا رو توی همه جاده های زندگی ش تجربه کنه.
خودم دومی
اون گردالی زیر انگشت اشاره که که یه چیزایی رو بالا پایین میکنه و و اون انگشت اشاره که کلیک کلیک میکنه، حتی اون کلیک چپ ، نمی تونند جای اون چیزی که خالی رو پر کنند.
بفهم
و از نشانه بهار لاستیک های دور طرق موتورسیکلت ها را آفریدیم که از بس در این هوای بهاری سست می شوند، به خواب می روند و در خیابان ها و اتوبان ها تکه های خورد شده شیشه هایی را می بینیم که بر آنها تکیه زده بودند.
زمان « صلیبی » است که هستی را به چهار میخ کشیده است!
عیسای مسیحان آن نباشیم که بر صلیت جان ببازیم..
عیسای مسلمانان باشیم که از آن صلیب به عرش رسید و عمر جاوید یافت.
بچه ای رو امشب دیدم که یه عیدی گرفت و چقدر خوشحال بود
اخه میدونی چرا
اخه اون قدر هزاااااااااااااااااااار تومن رو بیشتر از من و تو میدونه
شایدم چون قدر ارقام رو نمیدونه اینقدر از این کمترین داشته هم خوشحاله
شایدم چون قانع هست
بالاخره هرچی هست خوبه!