آسمان مال آن هاست

وب سایت حسین محمدی نصرآبادی

آسمان مال آن هاست

وب سایت حسین محمدی نصرآبادی

فاصله عرش تا فرش ... احساسی ناقشنگ

سلام بنده های خدا


الان و امشب دست بردم به نوشتن، چون دیگه واقعا خیلی حالم بده، جسمی ( قلبم وسرم درد میکنه ) ذهنی ( اینقدر مشغوله که نمی تونم تمرکز کنم ) روحی ( بخاطر اون دوتا قبلی و درسم که مهم ترین موضه الانمه خیلی داغونه) و معنویتا که حس میکنم خدا یکم سخت داره میگیره بهم یا تنهام ....


یه موقه ای ( خیلی نزدیک، همین تا ترم پیش و حتی همین ترم) فقط تقریبا یک طرفه، تا نهایت توانم، تلاش میکردم شرایطی رو برای همکلاسی هام فراهم کنم که راحت تر درس بخونند و پایان ترم خوبی داشته باشند .... خیلی خیلی نتیجه داد تلاش هام خدا رو شکر، مدرک دارم، پیش خداست احتمالا ..... الان لازم شون ندارم


اما ناراحتی من از اینجاست، که چطوری امروز اینقدر نیازمند کمک یک نفر شدم، که بیاد و کمکم کنه، تا درس رو بخونم و این امتحان دیجیتال رو به خیر و خوشی بدهم، چونکه خودم از بس ذهنم و جسمم مشغوله، تمرکز ندارم و نیمتونم بخونم؛ شایدم تلقینی چیزی شده! نمیدونم


خلاصه .... تا الان از چهار پنج نفر خواستم، خواستم؟ رو انداختم :(( نزد خودم کوچیک شدم، تا بلکه چون یه خورده بلد هستند، کمکم کنند ....


وقتی به هرشکلی جواب منفی یا نیمه منفی میشنوه آدم، چقدر احساس فرشی بهش دست میده .... چقدر احساس ناقشنگی است .... خدا نصیب هیچ بنده ای نکنه، تنهایی و نیازمندی به خلق، هرچند که خلق خدا هم بخشنده و مهربان و قداکاری باشند .....


:(



کوه پایه هایی که خودشون قله ی کوه پایه ها هستند

سلام علی


خوب برادر حسین، خسته نباشی، کم کم داری به بالای یک کوه پایه میرسی


میدونم خیلی خسته ای، اما یه نگاه به بالا کن، یه نگاه به کرامت بالایی، بعدش عزمت رو جذب کن، بگو به نام خدا و در راه خدا و به نیت خدمت به خلق .... بسم الله


دوستان عزیز و همیشگی من، شما هم دعا کنید که قدمی جز در راه خدا و خیر برندارم ....

هیچ نمیخواهم جز بزرگترین نعمت بهشتی که از فردوس برین هم بالاتره .... با کارای این دنیایی هم راحت میشه گرفتش، رضایت خدا


خدا همیشه ازتون راضی باشه الهی



چندی ازعلت های برتری فیلم "ذهن برتر" به فیلم استرالیایی "راز" .

سلام سلام


شبتون قشنگ، زندگی تون سبز، روزهاتون قرمز، شب هاتون سفید


امشب شکبه 5 تهران یک مستندیبه نام ذهن برتر نشون داد که سبک ظاهری اون مثل فیلم مستند استرالیایی راز بود.


من عین همون دفعه اول که فیلم راز رو دیدم، دقیقا سرشام بودم و دقیقا از شام خوردن افتادم و قلم کاغذ برداشتم و مشغول نوشتن شدم.


شاهکار بود .... حتی بیشتر از فیلم رازه


چندتا از یه عالمه علت هاش رو میگم:


1- اول این فیلم تهیه شده توسط ایرانی ها بود صد در صد.


2- روایت ها و حکایت های آموزنده ایرانی داخلش استفاده شده بود.


3- مثل فیلم راز کار ظاهرا سختی رو از افراد نمی خواست.


4- سعی کرده بود بجای معرفی موفقیت و راه رسیدن بهش، طرف رو بندازه توی سراشیبی موفقیت. نگه تا نخوای موفق نمیشه، گفت با ابتکار موفق میشی.


5- از فرهنگ و دین ایرانیان استفاده کرده بود.


6- به طور عملی نشان داده بود که کار آفرینان موفق کسانی بودند که ابتکار کرده بودند.


7- برای قوی نشان دادن فیلم از پروفسور و دکترها استفاده نکرده بود، از حتی کم سواد ترین آأم های موفق استفاده کرده بود که با موضوع فیلم "خلاقیت" موفق شده بودند.


8- از مثال های خیلی ساده و کوچک و قابل فهم برای همه، حتی بچه دبستانی برای نشان دادن هدف فیلم و آموزش استفاده کرده بود.


9- با استفاده جملات، و نشان دادن تصاویر اجرا شده با استفاده از آن جملات، نشان داده بود، وقتی مثلا میگن خلاق باش، همه چیز رو وارونه کن، یعنی ماشین بی ان وه رو توی نمایشگاه از سقف برعکس آویزون کن. با تکرار این جملات و تصویرهای پشت سر هم به خوبی منظور را به ببیننده القا می کرد.


10- سخن گویان فیلم، از خاطرات خود نمی گفتند ! منیت نبود داخلش ( چیزی که در یک ایرانی نباید باشه) بلکه از خاطرات دوستان و همکاران خود و آخر خودشون می گفتند و آن را طوری بیان می کردند که گزینه خلاقیت در آن بزرگ و خوب دیده شود.


11- از موزیک متن و رنگ های خیلی آرام و متناسب با فرهنگ و روحیه مردم ایران استفاده کرده بودند.


12- آقا، خانم، ترکونده بودند، دیگه چطوری بگم بفهمی شما؟؟؟یعنی من صد تا دلیل بنویسم می خونی تا آخرش!؟؟؟؟ مگه خودت چشم نداری برای گوش کردن؟ و گوش نداری برای دیدن؟ برو فیلم ش رو ببین خودت بیا نقد و تعریف بنویس


اسمایلی خلاقیت در تمام کردن پست :دی


دعوت هم وطن های سبز به مباهله ... در صحرای گمراهی

سلام علیکم 


هم وطن هایی -به اصطلاح سبزها و موسوی ها یا هرچیزه دیگر- که به هردلیلی با ریاست جمهوری یا دولت یا نظام یا شخص رهبر یا ولایت فقیه یا امام حسین یا اسلام مخالف هستید و آن را حق نمی دانید:


از شما در صلح و آرامش دعوت می کنم تا فردا به صحنه مباهله بیایید و از خویش هرآنچه دارید به میدان گذارید تا پیروز میدان توسط خدا و افکار و انظار عمومی مشخص شود.


این دعوت را به همان علت دیرینی که در زمان پیامبر خدا گذاشته شد انجام می دهم.


پ ن : در روز مباهله بنا بود مسلمانان و مسیحیان نجران در مورد یکدیگر نفرین کنند، تا خدا هر آنکس را که دروغگوست عذاب نماید.   در این باره بیشتر بدانید!


ما نیز جان و مال و فریاد خویش را بر کف اخلاص گذاشته می آییم تا هرآنچه لازم است را در راه، اسلام،قرآن ، پیامبر ، امامان - قرآن های ناطق- ، ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی فدا کنیم.


ما پیرو هر آنچه خدا ، قرآن ، پیامبر ، امام عصر و ولیه فقیه بگوید هستیم و تا آخر ایستاده ایم.

حجت بر شما مردم تمام شد، وقت شکست سکوت و دفاع از حق است

استغفرالله ربی و اتوبه الیه

سلام !


دیروز، روز عاشورا ساعت ده و نیم اینا به سمت میدان انقلاب و دانشگاه تهران رفتم تامادر رو برسونم مسجد دانشگاه، دیدم یه سری از نگهبانان امنیت خیلی مرتب ایستاده اند! تعجب کردم!


برگشتم و رفتم هئیت و بخاطر امداد رسانی به دایی که پنچر کرده بود به سمت خیابان آزادی برگشتم و در جیحون لاستیک رو دادم به دایی و گفتم از خ آزادی برم نواب و برم هیئت تا حداقل به نماز عاشورا برسم.


از زمزم و جیحون که وارد خیابان آزادی شدم ترفیک عجیبی دیدم، همین که به خیابان کارون نزدیک می شدم صدای شعارهایی می آمد، یا حسین .... حسین ، مرگ بر دیکتاتور ....


خیلی عصبانی شدم از اینکه احترام چنین روزی رو نگه نداشته اند و راه خود باز کرده و عصبانی جلو می رفتم که دیدم بهم هو میکنند و میگن بسیجی ... بسیجی .... ، اصلا این قسمتش برام مهم نیست، کاش هم به شخص من بود، اما شعارها از حالت دوپهلو خارج شده بود و به ولایت و ارزش های اسلامی توهین می کردند، آن هم به شکلی گل آلود و در هم کردن حق و باطل به سبک خودشان!!!!


آنجا بود که یاد معاویه افتادم و جنگ صفین، که از اسم اسلام بر علیه خود اسلام استفاده کردند و افرادی جاهل و سست دین را فریب دادند تا در مقابل نمایندگان خدا روی زمین، بایستند!!


تازه داستان پست تر از این بود، آن موقه از قران استفاده کردند تا جان خود را ابتدا حفظ کنند، اما اینجا هدف شان بی حرمتی به مقدسات و اسلام بود و خوب به آن عمل کرده و به قران و عزداران قرآن ناطق و روز ریخته شدن خون قرآن ناطقبی حرمتی کردند.


دیگر تشخیص حق از باطل سخت نیست.


دیگر طبق اسلام، با مشخص بودن جبهه ی حق و باطل، سکوت کردن حرام است!


دیگر باید مبارزه کرد با دشمنان خدا و کتاب و فرستاده خدا و ولایت فقیه.


دیگر زمان انتظاره پویا و متحرک برای ظهور امام زمان است، زمان مبارزه برای ایجاد بستر مناسب برای فرج امام عصرمان حضرت ولی عصر مهدی صاحب الزمان ...


پ ن: از این لحظه این استیتوس جیتاکم خواهد بود: 

زخمی به قلب اعتقادات من خورد دیروز، که تا ابد آن را تازه نگه خواهم داشت، و روزی انتقام بی حرمتی به امام معصوم و دین خدایم و روز عاشورا را خواهم گرفت...



پاسخش را یافتم : این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ...

سلام علیکم


عاشورای حسینی و شهادت سالار و سرور شهیدان، اباعبدلله الحسین (ع) برشما مسلمان شیعه راستین تسلیت.


همیشه برای خودم سوال بود که چرا برای امام حسین اینقدر با این عظمت و شکوه عزاداری میشه، درحالی که برای دیگرامام بزرگوارمون چنین اتفاقی با چنین گستردگی ای نمی افتند.


امروز، خدا خواست و به بهانه ای و البته کم سعادتی، از صبح ( طبق روال هرسال) نرفتم هیئت کمک و خونه مونده بودم، همین سبب خیر شد و یه کاری رو انجام دادم وجلو افتادم و از طرفی کاملا روی برنامه های تلویزیون دقت داشتم.


علاوه برپخش زنده عزاداری های عظیم درجای جای کشور، روضه خوانی های کم نظیری نیزپخش شد که دل و روح انسان رو نوازش می کرد ...


دوتا برنامه دیدم، یکی چکیده ای از برنامه: حسین، عقل سرخ - تاسوعای 1380- بود که صحبت های رحیم پورازغدی در مورد قیام کربلا بود و دیگری برنامه این شب ها که یک روحانی مهمان داشتند که بسیار قشنگ و زیبا از ته دل، سخن می گفتند.


این روحانی روایتی تاریخی از واقعه بزرگ کربلا گفتند که ناگهان احساس سنگینی ای روی قلبم کردم ... احساس کردم که چقدر سنگین است گرفتن پاسخ سوالی، بدین شکل ...


نقل به مضموم می کنم، گفتند در تاریخ روایت شده وقتی که اسیران وارد شهری شدند، یکی از سپاهیان دشمن آمد و به امام سجاد (ع) - در آن حال ناخوش از واقعه کربلا - گفت: ای علی! سرانجام چه کسی پیروز شد؟؟

امام سجاد پاسخ دادند: صبر کن ... صبر کن وقت نماز که شد پاسخ خود را خواهی یافت ... خواهی دید که در قدقامت نماز چه خواهید گفت ...

اشهد ان محمد رسول الله

اشهد ان علی ولی الله ....


آن موقه بود که جا خوردم  ... انگار آن پاسخ سنگین به سوال من داده شده بود

آن موقه بود که با تمام وجود درک کردم چرا می گویند امام حسین برای بقای اسلام جان خود را فدا کرد .

آن موقه بود که فهمیدم چرا ولی من، گفت: محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است.

آن موقه بود که پاسخی آشکار به سوالم داده شد که: این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست، این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست ...


روزگاری است که شرم می کنم و خجالت میکشم در مقابل شهیدان انقلاب، که چگونه با خون خود این انقلاب اسلامی و کشور اسلامی را زنده نگهداشته اند ... و حال می ترسم که نکند خون آنان را زیرپا له کنم ...


اما



اما


حال با این درد بزرگ تر چه کنم، که احترام خون امام و پیشوای معصومم که در راه بقای اسلام ریخته شد را نگهدارم و بتوانم خود را مسلمان بنامم ....




تلخی نچشیدن شیرینی ...

سلام :(


امشب شب چهارم یا پنجم هیئت مون بود، قسمت شد، رفتم!

چه محیط آرامش بخش و معنوی و قشنگی ....

جدا که لیاقت می خواد که رفت ...

و نرفتن نشانه ...  :-<