در زندگی، چه حقیقی و چه مجازی یک فرد که کمترین علاقه به نوشتن برای خودش و دوستانش رو داره شبکه های اجتماعی مثل کاغذهای مچاله شدی ای هستند که طرف حرف های دلش رو می نویسه و سرانجام ش عدم میشه.
باز وبلاگ و ... مثل تقویم هایی هستند که یه موقه ای ممکنه پیدا بشن و ورق بخورند.
اشک توی چشمام جم میشه میگه نگران درست، خودت، هستم.
مادر
پ ن: شمایی که الان فکرایی کردی، برو خودتو اصلاح کن که اینقدر سطحی نگری.
گاهی که نه
این اواخر اکثرا
کمترین موقعیتی که با قدیمی ترین هم سلام علیکی ها پیش میاد سر صحبت هم که باز میشه تا نقطه های اخرش میره
شاید هزار تا فکر کنند پیش خودشون
اما کاش میدونستند وقتی که در خلاء های مختلفی قرار میگیری ( دوباره ارشاره به جمله قبل ) که کوچک ترین روزنه هوایی رو با حداکثر مکشی که هوای خارج اجازه میده رو میکشی داخل، تا یکم شاید تازه شی.
جون خود پدر فیزیک این مسئله ای که گفتم علمی بود.
پ ن: نمیدونم علوم انسانی ها بهش چی میگن خوب!
وقتی توی خونه یه چیزی میگم اصلا اون وسط گم میشه از بی توجهی، میگم خوب دیوار کجای صحبت بودیم...
حداقل اینجوری قسمت خنده و تذکری صحبت تامین میشه.
با مرور خاطره های خوب و منظم خدمت ... نظم، دیسیبلین، سحر خیزی و کامروایی.
ببین کار به کوجا رسیده خودت!
درسته که میگن جوینده یابنده است، اما برای کوتاه شدن ضرب المثل چیزهایی مثل مکان درست جستوجو، کمک اطرافیان و دوستان احتمالی! و ... رو نگفتن.
حتی اینکه محل جستوجو باید نشانه های حیاط واقعی و حقیقی وجود داشته باشه! مثلا هوا، حرکت موجود زنده و غیره.
جاده ها جاندارانی هستند که مردم در آنها جاری هستند
همان جاده ها در یک زمان مردم را به جاهای مختلف می رسانند
یکی خوشحال و در آرامش در حال رفتن به مهمانی است
دیگری هر روز یک راه را می رود و بر میگردد، دنبال لقمه ای نان
یکی در آن جاده ها خاطره های خود را نقاشی می کند
اونی از زندگی لذت می بره که همه اینا رو توی همه جاده های زندگی ش تجربه کنه.
خودم دومی