بعضی تجربه های شخصی هیچ موقه نگارش نمی شوند، تجربه هایی که قسمتی از تاریخ بشر و اقوام و مذاهب و جوامع و افراد هستند...
اگر این تاریخ ها نوشته میشدند و اعتبار کسب می کردند، مطمئنا خیلی از راه ها که هرساله و هر روزه به تکرار رفته می شود به سرانجامی نا شیرین و کاملا یکسان می رسد تکرار نمی شد.
مثلا تجربه های جوان ها، تجربه های ارتباط ها، تجربه همکاری ها، تجربه زندگی ها و تجربه راه و بی راه رفتن ها... مطمئنا اگر این ها نوشته و خوانده می شدند، و خواننده عبرت می گرفت، بسیار جامعه شاداب تر و سالک تری داشتیم
دین و شریعت ما خود نیز بسیار عبرت ها به تحریر درآورده است و بسیاری از احکام آن سرچشمه از شناخت خداوند بر مخلوق دارد، عبرتی که تجربه نشده باید آن را بپزیریم و اینجاست که تعبد و بندگی نجات بخش قوم های عبرت پذیر است...
کسی که مدعی ایمان و تقواست باید تعبد محض داشته باشد نسبت به احکام و دستورات و منعیات دین خود، مطمئن هستم هرکه نسبت به احکام فردی-شرعی خود خشک تر و دستور پذیرتر عمل کند، خوشبخت تر و در آرامش بیشتری خواهد بود.
در این گونه تجربه ها تعبد محض کارساز است و در تجربه های دیگر مردانگی و رفاقت و صداقت که جراتی فراهم میکند تا جوانان تجربه های تلخ و داغ و تازه خود را برای بهترین دوستان خود تعریف کنند و آن دوستان با تعقل و راز داری فراوان آن ها رو قبول کرده و قدم در آن راه نگذارند.
بی شک کسی جز خود جوانان با رعایت تقوا و عبرت از تجربه های دیگران و با رعایت محضِ شرع مقدسمان نمی تواند آرامش روحی و ذهنی را برای خود فراهم کند. نصیحت بزرگان نیز جای خود.