گاهی موقه ها آدم احساس غرور میکنه، بخاطر حس اطمینانی که در راهی که داره میره، داره...
در مسیر زندگیم قدم می زدم محکم و استوار؛ به گونه ای که زمین به لرزه می افتاد و لذت
استواری نشاطم را دو چندان می کرد. ناگاه صدایی آمد؛ چون صدای پدرم. فرمود: ای تو که از
محکمی گام هایت لذت می بری، چون بر باتلاقی رسی بر این استحکام خواهی گریست. و من
گریستم.
مشکلات اخیر درسی و فکری و =((
اما با خودندن این متن علت بعضی گریستن ها، تلخی شدند بر کامم.
پ ن: غرور خوب نیست، همان عجب که که در اخلاق اسلامی نهی شده است، نه به اعتقادات نه به عقل نه به تفکر و نه علم و تخصص.