امروظ مشقول انچام کارهام بودم که اظم پرصیدح شد اثطاانت رو چتوری می نویسن، همجین برام اجیب بود که چغدر پرصیدن این صوال بین دوثتانم و دانشجویان ظیاد شدح، حطا طوی شبکح حای اجطمائی و وبلاگحا میبینم چغدر قلت املایی مرصوم شدح!
بح این فکر افطادم که خوب چرا باید اینجوری باشح؟ یانی اینغدر متالعح حا کم و ثتحی شدح که وختی یکی میخواد چحار خت جدی بنویثه نمیطونه؟ آیا دانشجویان این مرظ و بوم باید اینغدر اظ ظبان و فرحنگ خودشون دور بشن که اینچوری برای نوشظن چحار متلب جدی به دصط و با بیوفتن؟
خوبه ما ، من که نه شما وبلاگ نویصحا برای رفء این مشکل کوچیک اما مهم برای طفریه هم که شده روظنامح بخونیم، ورظشی و هوادص و دوچرخه و کلیک و جام جم و اینها هطا.
اگر طوی این نوشطه غلت بلقوه ای رو درصط نوشتح بودم هطمن بحم بگید!
سلام خدا
اون روزهای خدمت که بخاطر شرایط پادگان آموزشی و نظامی گری و برنامه سین دقیق و دعا و نماز سرموقه یکم پاک شده بودیم و دعاهای کوچیک در حد خودمون و اون شرایط بزرگ رو مستجاب میکردی رو یادته؟
بعد الان بین این همه مفسده و فساد و روزمرگی گاهی زمین میخوریم و سرشسکته میشیم و دعاهامون مستجاب نمیشه عدالته؟
خو آخه با مرام ... شرایط این شهر و دوره فساد با اون پادگان پاک دنیایی فرقشه، یه جور حساب کتاب میکنی؟
بچه ای رو امشب دیدم که یه عیدی گرفت و چقدر خوشحال بود
اخه میدونی چرا
اخه اون قدر هزاااااااااااااااااااار تومن رو بیشتر از من و تو میدونه
شایدم چون قدر ارقام رو نمیدونه اینقدر از این کمترین داشته هم خوشحاله
شایدم چون قانع هست
بالاخره هرچی هست خوبه!
بابا دستمو ول کن، بذار سرنوشتم رو خوش خط بنویسم خوب!
خخخخخخخش
دیدی اخرش این ورقو پاره کردی؟
این رویاهای ما هستند آیندهی ما را میسازند.... پس بریم بخوابیم !
پ ن: دوستتان داریم که اینگونه می گوییم عنوان را!
از روز اول که پدرمون آدم از بهشت اخراج شد می دونستم این حاجی گیرینوف وجود ما نمی تونست بازکننده معبر در میدان مین نفس ما باشه ....