محبت بنده های خدا ممکنه توی دل آدم سرد شه
ممکنه خود اون فرد از خاطرمون بره، گرمی ای از محبت ش نمونه
یا سرد شه به مرور زمان و بخاطر دلایلی
اما محبت خدا همیشه گرمه
جاش هم همیشه توی قلب انسان هاست
اما فط گاهی توی شلوغی قلبمون گم ش می کنیم
همین
پ ن: خدا بهترین معشوق من
وقتی خدمت میری، قدردان میشی بخوای نخوای
اون موقه است که قدر نعمت های خدا و خانواده رو می دونی
قدر وضو گرفتن توی هوای خوب خونه و نماز خوندن سر فرصت و قشنگ در آرامش
قدر غذای خوش ادویه و گرم که با احترام در جایی خوب می خوری
قدر تشکرهایی که عوض کارها ازت میشه و نه تهدید و ترس از تنبیه
قدر برخوردهای خوب و دلسوزانه خانواده که همش به نفع خودته اخرش
قدر خواب توی جای گرم و نرم به اندازه ای که دلت می خواد و یا لازمه
قدر حس خوب آزادی و در بند نبودنی که سر هرکاری که رفتی انجام بدی داری
قدر خدای مهربونی که با قدرت بیهایت ش همیشه کنارته و همدمته
قدر ندیدن و نشنیدن آنچه خدا از اون راضی نیست و چشیدن لذت دوری از موقعیت های گناه،چه برسه به خودش ...
قدر خودت، عمرت و جوونیت ....
یادش بخیر، اون موقه ها بزرگ ترین دغدغه هامون، نوشتن مشق شب و حل تمرینای ریاضی یا نوشتن 1 تا 100 بود...
الانم دغدغه داریم،کوچیک ترین ش گرفتن یه مدرک تحصیلی خوبه ...
هر دو دغدغه اند، اما این کجا و آن کجا
طلوع و غروب ها با همین فاصله زمانی هستند، از روزی به روز دیگر
... تا ...
غروب و طلوع نهایی، از دنیایی به دنیای دیگر