خنده از لطفت حکایت می کند
گریه از قهرت شکایت می کند
مهربانی را از که آموختی؟
عشق را از که؟
و دوست داشتن را؟
اگر هر سه یکی بودند و آن یکتای بی همتا خدا ... بدان عشق و مهر و محبت و آن دوست داشتن، واقعی بوده و هر کسی در این میان قرار گیرد نیز، واقعی است، دوستش بدار چرا که این معشوق تو را به معبود می رساند و همین است هدف خلقت، رشد و تعالی تا فردوس، تا بهشت برین.
روی دیوارهایی از پادگان مون، جایی که وقتی از سالن 13 رجب محل نماز جماعت ظهر بر می گردیم علامت سیبل و هدف کشیده و کنارش نوشته:
هدف دشمن
غیرت مردان
حیا و عفت زنان
و وای اینکه غافلیم و می دانیم که غافلیم که این شده وضع پایتخت کشور!
کاش حق "سر بالا نگهداشتن و سرافراز حرکت کردن توی محل زندگیم رو" کسی می گرفت ... از کی؟ از من و شما و ما 1!
خنده از لطفت حکایت می کند
گریه از قهرت شکایت می کند
این روزها پست هایی می نویسم که اکثرا در مورد خدمت، که رمز دارند، به دلایل خاص و معنوی و شاید اینکه کسی درک نکنه چه نوشته شده و ....
یه روزی باز خواهند شد، دیر و زود داره، سوخت و سوز چم، فکر کنم نداره...
همیشه یکی از دغدغه هام این بود که روز قیامت بازخواست نشم که چرا هجرت نکردم ... و پاسخی نداشته باشم
امروز در برنامه درس هایی از قرآن صحبت از عقوبت های معنوی گناهان بود و در تفسیرها آقای قرائتی فرمودند: ؛ به سوی خدا هجرت کنید؛ نشون میده که بصورت معنوی هم میشه هجرت کرد...
هیشه میان بود و درمیان نبود ...
الحمدلله
انشاءالله هم از مهاجرین باشیم، هم از توابین و هم از انصاره و اعوانه ....