آسمان مال آن هاست

وب سایت حسین محمدی نصرآبادی

آسمان مال آن هاست

وب سایت حسین محمدی نصرآبادی

روز دوم خدمت مقدس سربازی - آشنایی با کهریزک

سلام علیکم


صدای من را از پشت سنگرهای جنگ نرم و سیستم عزیزم می شونید، من سرباز وطن، حسین محمدی نصرآبادی هستم. امروز روز 4 از خدمت مقدس می باشد و با اخباری تا حداکثر امکان خلاصه شده در خدمت شما خوانندگان و شنوندگان احتمالی هستم.


قسمت های ابندایی کمی طولانی هستند، اما قسمت های بعدی کوتاه تر و جالب بعضا


 یه هدیه 20.000 تومانی برای خرید از سایت باسلام برای شما خواننده گرامی: دریافت هدیه


امروز طبق قرار قبلی باید ساعت 9 صبح خودمون رو به پادگان آموزشی کهریزک ( مشهور به دژبان مرکز یا بلعکس!) معرفی می کردیم. صبح از خواب بلند شدم، یکم وسایل رو مرتب کردم، هرچی دنبال کتاب یادگیری الکترونیکی در قرن 21 گشتم پیدا نشد و ساعت 10 دقیقه با هشت با آزانس به سمت مقصد مقدس شروع به حرکن کردم.


ساعت 10 دقیقه به نه رسیدم اونجا( 7000 ت )  و بعدش از بین پدر مادرهایی! که برای بچه های گلشون! دست بابای تکون میدادند در بدو ورودی پادگان! عبور کرده و رفتم کنار بقیه جوونای مملکت که روبروی ساختمونی نشسته بودند، احلاس کردم. تا ساعت ده همین جوری میومدند بروبچه! تا شروع کردند به صحبت، چندتا سرباز و یه کادری.


تا ساعت 1 یک اینا!! منتظر بودیم توی افتاب ( سر بی مو آی می سوزه) که دوتا برگه، یکی برگه سفید خدمت و یک برگه دیگه که مربوط به حضور به موقه یا غیبت یا فرار یا ... در پادگان بود رو بهمون دادند.

سرهنگی هم که مسئول کارای اداری هست 12 اینا اومده بود و آدم خیلی مهربونی بود و بیچاره اخیرا همه مدارک و لباسای نظامی ش رو یه نامردی برده بود و اینا، کمی صحبت کرد و کلی روحیه داد به سربازهای اینده.


بعد از این مرحله رفیم داخل یک سالنی، بعد پر کردن چندتا فرم که اطلاعات شخصی و شماره حساب سپه و رضایت نامه بیمه ( بعد شهید شدن هزینه رو به کی بدهند و اینا )، ابتدا از دیپلم ها نام نویسی کردند و به خط شدیم و وارد پادگان شدیم.


در این مرحله هم رفتیم ابتدای درب فرمودند اومدنت با خودتون بود رفتنون با خدا و مسائلی که باید رعایت می کردیم رو به اطلاع مون رسوندند ( مثلا سی دی نیاریم، گوشی نیاریم، با لباس نظامی تردد کنیم، چیکار کنیم و نکنیم و ... ) و بعدش جنوب محل استقرار یگان ها نشستیم و اونجا هم یه فرم رو با نام خواهر مادر برادر پدر و اینا ( به قول بچه ها! ) پر کردیم و همین جوری هی بچه ها تیکه انداختند و خندیدیم تا ساعت سه اینا!! که پذیرش شدیم.


 یه هدیه 20.000 تومانی برای خرید از سایت باسلام برای شما خواننده گرامی: دریافت هدیه


پ ن: از این قسمت بارگاه دلربای امام خمینی (ره) رهبر بی نظیر انقلاب اسلامی ایران به راحتی قابل مشاهده بود در قسمت شمال پادگان.


ساعت 3:30 اینا بود اومدیم روبروی یگان یکم پادگان برای دریافت البسه و وسایلی که قرار بود بهمون بدهند، اونجا هم نکاتی رو بهمون گفتند ( مثلا اتکت ها رو چیکار کنید و چطوری باشید و چی بیارید نیارید و ... ) و تا 4:30 هم اونجا الاف بودیم و داستان تیکه انداختن و خنده بازاری ادامه داشت، تا اینکه بخاطر شلوغ کردن گروه قبلی، مسئوله اون قسمت به من و چندتای دیگه گفت بیاید برید داخل، رفتیم و پوتین، جورا، اتکت، لباس کار بیابانی، کلاه، اورکُت و اینا رو گرفتیم و بعد اثر انگشت زدن اومدیم بیرون.


 یه هدیه 20.000 تومانی برای خرید از سایت باسلام برای شما خواننده گرامی: دریافت هدیه


بعد چند دقیقه اومدند و بردنمون پیش مسئول یکی دیگه از گروهان ها، ایوشن هم با برخورد خوب و دلسوزانه شون امید دادند به بروبچ و گفتند نهار هم هست ( مرغ خنک شده ظهر ) خواستید نوش جان کنید، نخواستید هم بروید و شنبه ساعت 6 تا 7 صبح اینجا باشید. برگه های مرخصی رو دادند و به سمت خروج اومدیم. مهر کردند و خارج شدیم.


ساعت 5:15 اینا بود که اومدیم بیرون و یه سرهنگ یا سرکاری بود که داشت میومد تهران، با ایشون همراه شدیم و تا نزدیک خونه آوردندتم (2500) دست شون درد نکنه خیلی که به راحتی رسیدم خونه


ساعت 6 و خورده ای رسیده بودم خونه، نهار که نخروده بودم، کمی اب و چایی و چندتا شیرینی زدم به بدن و هفت نشده بود فی الفور به سمت گمرک حرکت کردم برای درست کردن لباس و پوتین و ...


تا ساعت 20:15 دقیقه کمرک یه مغازه منصف پیدا کردم، پوتین رو با پوتین بهمن تعویض کردم (9000+)و لباسم رو کوچیک کرد، اورکُت رو هم تعویض کرد، اسمم رو چاپ کرد و روی لباس و اورکت کار مرد و از این موراد. (7500+)بعدش هم رفتم اتکت مخصوص پوتین سه تا گرفتم و کلاهم رو با یه کلا نرم و خوب تعویض کردم و به سمت خونه حرکت کردم. (+2000) 


خونه هم شام خوردیم، بسیار خسته بودم، بعدش لباس مقدس خدمت رو برتن کردم و بسی خرسند از انتخاب خویش و لطف خداوندگار، چندتا هم عکس یادگاری گرفتم و اومدم پشت سنگرهای مبارزه تا خدمتی دیگر به وطن اسلامی خویش کنم و خاطره بنویسم تا بمونه یادگاری  و اینا


 یه هدیه 20.000 تومانی برای خرید از سایت باسلام برای شما خواننده گرامی: دریافت هدیه


پ ن: از شنبه خدمت به صورت خشن جدی شروع میشه و طبق روایت های بسیار تکرار شده رس ما انشاءالله کشیده خواهد شد.


پ ن: خوشحال هستم و افتخار و خدا رو شکر می کنم که سرباز ارتش جمهوری اسلامی ایران هستم.


پ ن: همون طور که به لطف های بی دریغ خداوند تا اینجاش عالی بوده، انشاءالله با توکل و تلاش ما و لطف خداوند تا اخرش به همین شکل و بلکه بهتر خواهد بود انشاءالله.



نظرات 51 + ارسال نظر
Parviz شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1403 ساعت 10:32 ب.ظ

سلام یادش بخیر اعزامی ۷ سال نود دو بودم گردان فجر ،بعدش تقسیم شدیم و رفتم گروهان یک یگان تشریفات چه روزایی بود

علی حسنلو جمعه 13 بهمن‌ماه سال 1402 ساعت 01:17 ق.ظ

سلام نبی الله حسنلو اعزامی سال84برج4گردان یک‌گروهان دوم دیپلمه.فرمانده پادگان سرهنگ عارف. گردان سرهنگ نقدی.فرمانده‌گرهان ستواندوم محمدخانی (انسان بسیار شریف).اموزشی کهریزک بودم.دور خدمتم افتاد دبیر خانه فرماندهی پادگان امام خمینی.امیر دولت رمضانزاده.سرهنگ دروگر.سروان مرادی فرمانده قرارگاه.استوار بختیاری مسول دفتر امیر بود مرد بسیار شریف و با اخلاق بود.از هم دورای هام بگم فواد ونکی.سید رامین میرحیدری.مجتبی جعفری.صمدی.مجتبی عباسی❤️.و خیلیا بودن احمد بگا هم بود.یادش بخیر کاش میشد خبری ازشون گرفت

عسگر وطن دوست یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1402 ساعت 07:14 ق.ظ

سلام 92 شهریور بودم سروان مهدی جعفریانی سرگرد محمد توانگر ستوان امینی گروهبان وحید ارشد وچند نفر دیگه گروهبان شیر سا نه مرخصی نه چیزی فقط بازداشت فقط کتک بد میزدن هر روز آرزوی مرگ میکردیم

سیامک محمدی شنبه 18 آذر‌ماه سال 1402 ساعت 01:11 ب.ظ

من اعزامی18/9/1391بودم یادش بخیر آموزشی تموم شد افتادم تو همون پادگان قسمت آشپزخونه خیلی خیلی سخت بود دوازده ماه اونجا بودم واقعا کار میکردیم شبا نمیذاشتن بخوابیم.بعد اون درخواست دادم که تنگی نفس دارم فرستادنم خبازخانه تا آخر خدمت اونجا بودم.سرپرست خبازخانه آقای آذربایجانی بود.فرمانده گردان سرهنگ شفیعی فرمانده گروهان سروان روشنی.

Reza یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1402 ساعت 01:23 ق.ظ

یادش بخیر دیر تموم شد،زود گذشت
از حموم پنج دقیقه ای سه نفری تا غذای بد آموزشی که نمیشد خورد تا هفته ای یکبار با تلفن کارتی صحبت کردن تا هر روز ورزش و کلاس و مسجد و این داستان ها
آسایشگاه ما دقیقا پشت بهداری بود
من اعزامی سال ۱۱-۹۱بودم گردان قدس گروهان نامجو فرمانده گروهانمون خیلی آدم خشک و نظامی بود اسمش اگر اشتباه نکنم عبادی یا چنین چیزی بود در حدی که نمیشد باهاش صحبت کرد
برای من خوبیش این بود سیزده روز عید نگهبانی نداشتم و رفتم مرخصی
چون ارشد بودم یک یا دوبار نگهبان شدم اونم هفته اول و دوم پاسبخش شدم
بعد از آموزشی هم افتادم دفتر فرماندهی و دبیرخانه دانشگاه علوم پزشکی ارتش اونجا خیلی خیلی خیلی عالی بود
الان ک بهش فکر میکنم باورم نمیشه ده سال ازش گذشته یادش بخیر
مخصوصاً اون شب های اول آموزشی اکثرا زیر پتو گریه میکردن
یه سری ها هم اصلا براشون مهم نبود
یه سری ها فرار کردن و رفتن

مهدی یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 09:39 ق.ظ

دوستانی که کهریزک هستید اموزشی‌... نمیدونم الان تقسیم بعد اموزشی جطوریه ..ولی سال ۸۳ بعد اموزشی افتادم یگان راهنمایی دژبان ...اگه این یگان یا یگان تشریفات قرار شد بیافتین فقط و فقط یه راهی پیدا کنید که اونجا تشریف نبرید..چون بسکه رژه داره و سختگیری از ۶ جهت جرررررررر میخورید..از من گفتن

حسن عابدی فرد یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 03:56 ب.ظ

من بهمن ۸۲اعزام‌شدم،اومدم کهریزک گفتن جا نداریم برگرید

مصطفی آقایی سعدآباد چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 12:50 ق.ظ

سلام. دوستان. من ابان79کهریزک بودم. مسئول اموزشیم ستوان سوم اقدامی بود. چه دوره سخت و شیرینی بود. چه زود گذشت.

امیر شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1401 ساعت 03:18 ق.ظ

سلام و عرض ادب...اعزامی ۹۷/۱۲ یادش بخیر
گردان یکم فرمانده عالی و استاد تو مخی دادن...مثلا اسفند رفتیم که برج طلایی بشیم عید خونه باشیم،بخاطر کم بودن سرباز برای نگهبانی هفته اول دوم شدیم...هیچ وقت یادم نمیره اولین نگهبانیم جلوی مسجد بود که دو سه دیقه بعد سال تحویل شد...با همه دشواریاش گذشت و رفت ولی درعوضش با خیلی از کادریا رفیق شدمو رفیقامو میندازم اونجا...الان که بشدت هتل شده مرکز اموزش بازداشگاهش تار عنکبوت بسته از بس راحت شده و سختگیری ای وجود نداره.هرکی اونجا هست سعی کنه بعد اموزشی همونجا باشه...

بهمن رشیدی سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1401 ساعت 07:18 ق.ظ

هر وقت بیکار میشم میام نظرات رو میخونم .من سال ۸۲ تا ۸۴ مربی بودم و خیلی به آموزشی ها سخت می‌گرفتیم . انشالله که ما رو حلال کنن . چند تا پست هم گذاشتم .الان هم یک ساله مهاجرت کردم .اومدم کانادا. خدایا گناهانم رو پاک کن .

سعید سه‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1401 ساعت 12:28 ب.ظ

سلام وقت بخیر
امروز مشخص شد که من اموزشی کهریزک افتادم
ینی نوشته شهید اسدی نپاجا
کسی اطلاع داره که گوشی میتونم ببرم یا نه؟

بهمن رشیدی چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1401 ساعت 07:41 ق.ظ

ستوان دوم محمد مداح رو میشناسم . فرمانده گروهان ما بود . من چند تا پست اینجا گذاشتم . این ایمل منه . دوستان هم دوره اگر مایل بودین خوشحال میشم ببینمتون. bahmanbit@yahoo.com

کامران دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1401 ساعت 02:45 ق.ظ

یادش بخیر سال 84 اعزامی ۱۹/۱۱/۸۴یاد باد آن روزگاران چقد زود گذشت سرگروهبان قربانی گروهبان مهدی زنگویی سالار کرج شعبانی بچه خرمدره الان کجان عایا زنده هستن روزهای سختی بود ولی تموم شد الان 16 سال میشه همه هم دوره هام الان پیرشدن خیلیاشون چنتا بچه دارن و اینکه خودم اسیرمنجلاب اعتیاد شدم به یاد قدیم افتادم یاد حرفای فرمانده سربازی سخت نیس سختی بعدازسربازی هس ستوان دوم محمد مداح فرمانده گروهان ۱ بود من افتادم یگان پاسدار چهارراه قصر

سعید سه‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 01:18 ب.ظ

سلام من عزامی ۱۳۹۱/۲/۱۹ کهریزک بودم یادش بخیر یه سرگروهبان بنام آقای جوانمرد داشتیم خیلی باحال بود میتونم بگم بهترین دوره زندگی من دوره آموزشی بود خیلی فکرامون آزاد بود بیخیال بودیم اون دوره ۵۰هزارتومن حقوق میدادن درکل دوره خوبی بود

مهدی فریدونی سه‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 09:39 ب.ظ

یادش بخیر من اعزامی۱-۸۵بودم گروهان یک گردان یک دسته۲' بعدش افتادم کاخ سعد اباد'چه دورانی بود

بهمن رشیدی سه‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1401 ساعت 08:29 ق.ظ

اعزامی برج ۷ سال ۸۲ ...با چند تا از بچه ها رفتیم دوره کد و مربی شدیم .حسین سعیدی .داوود جیرنده...جمشید ممتازی .حمید ایمانی ..حمید اسدی ...هر جا هستین در پناه خدا باشید ..من مهاجرت کردم کانادا .اما هنوز به یادم هستید

فرشاد پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1400 ساعت 12:24 ق.ظ

سلام.اعضامی ۹۷/۱۱/۱۹ چه نگهبانی هایی توی سرما میدادیم.غذا های فوق بی کیفیت.فقط لوبیاش خوب بود.فرمانده های عجیبی داره.بهترین فرمانده گروهان سروان گل محمدیه.قدرشو بدونید.مرد فوق شریفیه.تنها شخص پادگان که یک ارتشی واقعیه.در کل خدمت نرید.با عذاب خدمتو تموم کردیم.خیلی سختی کشیدیم.سربازا یکسریاشون که پارتی ندارن و یکسریا که متاهل هستن خیلی داغون میشن.فضای خدمت سربازی برای مجردا خوبه که بیخیال باشی و بگذرونی.من با پراید ۳۰ ملیونی رفتم با پراید ۱۰۰ ملیونی خدمتم تموم شد.تا به خودم بجنبم شد ۱۸۰ ملیون.زندگی زیباس ...

یاراحمدی دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1400 ساعت 06:55 ب.ظ

سلام وقتتون بخیر ، من همسرم آموزشی اونجا هست خیلی نگرانم میشه لطف کنید بهم بگید میتونن زنگ بزنن یا ن ؟ دوتا شماره از پادگان دارم ولی یا کسی جواب نمیده یا اینکه اشتباهه

نگران نباشید، جاشون امنه و پادگان خوبیه، بعد یکی دو هفته کم کم میذارن زنگ بزنند

فرشاد دوشنبه 24 آبان‌ماه سال 1400 ساعت 01:04 ب.ظ

سلام.خبر بد این که اگه متاهل هستی سماجا بدترین جا برای افراد متاهل هستش(البته بازم شانس و پارتی حکم فرما هستش).خبر بد دوم این که سرباز به سماجا کم میدن.در نتیجه خیلی طول میکشه تا قدیمی شی.واما بدترین خبر اینه که هرکی رفت گروه مخابرات ،فاتحه خودشو بخونه (باید تجربه کنی تا بفهمی)پارتی هم داشته باشی بازم عذاب الهی شامل حالت میشه

کامران دوشنبه 5 مهر‌ماه سال 1400 ساعت 12:19 ق.ظ

سلام

سلام علیکم

کامران یکشنبه 4 مهر‌ماه سال 1400 ساعت 12:30 ب.ظ

یادش بخیر ۱۱/۱۹/۸۴ کهریزک

محمد شعبانی شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1400 ساعت 10:23 ب.ظ

یادش بخیر خیلی زود گذشت من اعزامی ۱۰/۹۵ بودم گروهان مهندسی ندامتگاه فرمانده مان هم کارمند حجازی بود
فرمانده پادگان هم سرهنگ سپهوندی
بود خیلی مرد دل سوز بود

hooseinalii پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 10:41 ق.ظ

سلام من ۱۴۰۰/۴/۱ برای اموزشی باید خودمو معرفی میکردم پادگان کهریزک سماجا ولی چون پیامک نظام وظیفه به دستم نرسیده بود خبر نداشتم و برای کارم رفتم ماهشهر (نزدیک اهواز)تازه امروز متوجه شدم که مرکز اموزشیم اونجاست میخواستم بدونم اگه دیر خودمو معرفی کنم چه جریمه هایی داره و ایا اضافه خدمت میخوره و اینکه تقسیمات این پادگان کجاهاست معمولا ؟؟ممکنه شهرستان بیفتم؟؟

سریع معرفی کن و موضوع رو در یک نامه کتبی به فرمانده گردان و گروهان اعلام کن
احتمال شهرستانش کمه

حسین میثاقی دوشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1399 ساعت 09:21 ب.ظ

خاطرات دژبان مرکز قسمت سوم تو اردوگاه یه اسیر داشتیم بنام محمد سعید باباش عراقی بود مادرش اصفهانی دایی و خاله هاش میومدن ملاقاتش خیلی هواشو داشتم همیشه از کمپ تحویل میگرفتم با هم کارهای برقی رو انجام می‌دادیم بچه شما الان خیلی جون هستین نمیدونم ساختار دژبان چه جوری 4 سال پیش رفتم برا تعویض کارت پایان خدمت نصفش رفت تو اتوبان خدمت تو دژبان بسیار مشکل و سختگیری زیاد من با پارتی رفتم وزارت خارجه ولی از شانس بد ما گروهان رو فرستادن کهریزک تمام سفارتخانه ها و مراکز حساس دولتی قبل من بچه ها میگفتن دست دژبان بود حتی مجلس شورای اسلامی همه موفق و موید باشین الان شما جای پسرام هستین دوران جنگ بود خدمت بازم چیزی یادم بیاد براتون مینویسم پسرم الان سربازه تو هوانیروز فرودگاه مهراباد

حسین میثاقی دوشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1399 ساعت 12:41 ق.ظ

دوره ما یگان تشریفات یک گروهان از گردان پرندک بود یک گروهان از شهربانی و یک گروهان از نیروی هوایی یک گروهان از نیروی دریایی گروهان تشریفات دژبان همیشه پای ثابت بود از سه گروهان دیگه نوبتی دو گروهان بودن در ضمن قبلا یادم رفت بگم یک گردان دیگه داشتیم بنام حفاظت سرزمینی و یگان انتظامی یه سرهنگی بود بعدا شد تیمسار بنام مقصود اعظمی خدای دژبان بود ف. گ.زندان بود الان فکر کنم کلا ساختار دژبان رو بهم ریختن بعد آموزشی یکسری به سماجا و یکسری به دادسرای نظامی و یه سری به حفاظت اطلاعات تقسیم میشدن اردوگاه کهریزک که ما اوائل خدمت از وزارت امور خارجه منتقل شدیم مال گروه مخ سماجا 6 بود و قسمتی هم از امادگاه نیروی دریایی بود دو هزار اسیر تو امادگاه نیرو دریایی بود بعد رحلت خمینی اسرا منتقل و امادگاه کلا تخریب شد برا مرقد خمینی

حسین میثاقی پنج‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1399 ساعت 08:39 ب.ظ

سال اعزامی سال66 ف ک دژبان سرهنگ دکتر عباس مکری تیمسار بعدی آموزشی خود دژبان و رینه 2 ماه دژبان یک ماه رینه تقسیم اول افتادم وزارت امورخارجه معروف به گروهان مجلس بعدا بعلت سختگیری فرمانده ستوان اوسطی گروهان رو کلا فرستادن کهریزک شدیم گروهان 2 کهریزک کمپ اسرا اخرای خدمت گروهان 2 رو تخلیه و تبدیل شد به گردان آموزشی ف گردان کهریزک سرگرد مظلومی اون موقع همه رسته شون دژبان بود اصلا رسته های دیگه اونجا نبودن اون موقع دژبان دژبان بود بچه ها تقسیم گردان زندان پرندک رینه داودیه اراک 2 تا اردوگاه شاهزند ابراهیم آباد سمنان حشمتیه معروف به 2 پاسدار بزرکترین اردوگاه پرندک بود که یک گروهانش تشریفات بود یا معروف به یگان تشریفات

محپدرضا جمعه 17 بهمن‌ماه سال 1399 ساعت 03:14 ق.ظ

سلام من سال ۷۴ اونجا خدمت کردم موقعی که هنوز اسرای عراقی اونجا نگهداری میشدن سرهنگ پادگانم سرهنگ مهدیزاده بود من گروهان ۲ بودم وبه خاطر خطم که خوب بود انبار دار شدم ولی بر اثر یه اشتباه وشکستن سرنیزه از انبار اخراج شدم وبعد به کمپ اسرا انتقال پیدا کردم یادش بخیر سخت بود ولی خاطرات او ن دوران جوانی خیلی برام جالبه چه روزایی بود .منیعی دزفول 09163475288

هیتی سه‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 01:20 ب.ظ

سلام ببخشید نامزد من دیروز رفته پادگان کهریرک سما چن روز بعد اجازه میدن تماس بگیرن؟

بله بعد یکی دو هفته بسته به فرمانده شون داره

محمد سه‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 02:45 ق.ظ

سلام : من سال ۹۱ اونجا خدمت کردم آموزشی اونجا بود گردان فجر ،فرمانده سروان جعفریانی بود خیلی جذبه داشت /فرمانده گردان سرهنگ سیاری یه تیکه فرشته بود این مرد /فرمانده پادگان سرهنگ غفاری/ تقسیم شدیم یگان تشریفات سرهنگ حسینی فرمانده یگان بود من سعدآباد خدمت کردم عالی ، فرمانده سعدآباد اول سروان ایرجیان بود بعد عوضش کردن سروان حسن رستمی اومد ، یادش بخیر چقد زود خاطره شد ،فرمانده کل دژبان امیر رمضان زاده بود اون موقع

حامد پنج‌شنبه 1 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 07:26 ق.ظ

یادش بخیر
اعزامی ١٨-٧-٨٧
گردان یک گروهان یک
منشی دفتر عباس امینی زاده بودم عجب ادم عجیبی بود سرهنگ هروی هم فرمانده پادگان بود
روز اول گفتن به جهنم سبز خوش امدید
روز اخر گفتن دیدید هتل بود ...

دنیای بهتر دوشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1399 ساعت 04:31 ب.ظ

سلام. از روی کنجکاوی، در حال حاضر چه میکنی؟

nasrabadiapps.ir

ShabaniMohamad چهارشنبه 25 تیر‌ماه سال 1399 ساعت 11:35 ب.ظ

یادش بخیر چ روزهایی بود مهندسی ندامتگاه انبار دار پادگان بودم عشق است اقای حجازی فرمانده مهندسی که بعدها بنا به دلایلی فرمانده عوض شد .جناب سروان گمار فرمانده مهندسی شد که من اخر های خدمتم بود تنها سربازی بودم که با سرویس کادریها میرفتم البته به لطف استوار مجیدی نژاد یه چیزی یادم افتاد از استوار افکاری که فرمانده من و کادری پر حاشیه پادگان بود

فرشاد دوشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1399 ساعت 08:04 ب.ظ

یادش بخیر....
سرگروهبان الهی...
گردان 3
گروهان 2
جناب سروان شاکرمی....
چ روزای سختی ولی خاطره انگیز

کاوه کیانی پور پنج‌شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 04:53 ق.ظ

سلام دوستان...کاوه کیانی پور هستم اعزامی 18/11/92 پایان خدمت21/9/94
یگان خدمات...ارایشگر...فرمانده گردان سرهنگ ناصر شفیعی...اگه از همدوره هام یا دوستانی که بامن تو خدمت اشنا بودن کسی نظرمو دید حتما بهم تو تلگرام پیام بده kavehk210 ایدی تلگرامم...ممنون

احمد پنج‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1398 ساعت 02:39 ب.ظ

سلام .خوبی خسته نباشین ۱۹/۱۰/۹۸من اعزامی سماجا کهریزک هستم اگه دوره آموزشیم تموم بشه میتونم تو این پاگان بمونم

محسن یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1398 ساعت 04:13 ب.ظ

سلام هرچند از این پست سال هاست که گذشته منم اونجا خدمت کردم البته آموزشی ،یگان خدمتیم افتادم ستاد مشترک
اعزامی84/4/18 بودم گردان یک گروهان یک دسته سه دوران سختی بود ولی گذشت

حاج محمد یکشنبه 29 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 11:58 ب.ظ

یادش بخیر کهریزک هرچند سخت بود ولی خوب بود

فرید چهارشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1397 ساعت 03:41 ب.ظ

ببخشید یه سوال دیگه
تو پادگان کهریزک دژبان مرکز فقط اموزشی برا دژبانی میبینه؟

خیر
آموزش نظامی است و ممکنه توی هر رده ای مشغول به خدمت شوید

فرید پنج‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1397 ساعت 03:36 ب.ظ

سلام من ۱۹ اعزامم دژبان مرکز کهریزک سماجا
خواستم بدونم بعد از اموزشی دژبان میشیم یا نه؟

بستگی داره
جاهای مختلفی از ارتش میگیرن سربازهای این پادگان رو

مهدی یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1397 ساعت 04:12 ب.ظ http://mahdimohamadi100@gmail .com

اقا یه سوال من افتادم کهریزک ممکنه از اونجا انتقالم بدن شهرستان؟

کمه احتمالش
البته قبلاها اینطوری بود
از بالاخدمتی های توی پادگان بپرسی الان دقیق تر میدونند

مهرناز سه‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1396 ساعت 11:49 ب.ظ

سلام دوست عزیز همسر من یکشنبه اعزام شد ولی امروز رفت چون تا امروز مرخصی یود من خیلی دلم گرفته و خیلی گریه میکنم بهشون مرخصی نمیدن ؟

چرا بهشون داده میشه، خیلی زود میگذره، صبر داشته باشید

سینا چهارشنبه 5 مهر‌ماه سال 1396 ساعت 09:30 ق.ظ

میشه یه توضیح کامل از پادکان بدین و کلا خوبه یا نه؟میگن آبش مزه مرده میده... جواب بدین لطفا
باید چیکار کنیم اونجا دقیقا

نگران هیییچ چیز نباشید عالیه

پانته آ چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1396 ساعت 10:59 ب.ظ

سالها گذشته از مطلبتون
من دلم برای برادرم تنگ شده حسابی و دنبال مطلبی از جایی که الان برادرم هست میگشتم که خاطره شما رو خوندم :)

باران دوشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 12:54 ب.ظ

سلام میدونم این پست خیلی قدیمی ایه اما پسرخاله منم ۷ ماهه تو کهریزکه و دلم براش خیلی تنگ شده الانم تو قسمت پذیرش هستش خیلی پسر گلیه و خیلی مودب و مهربون
دنبال مطلب راجب کهریزک میگشتم تا بفهمم چجور جاییه که به وبلاگ شما برخوردم. موفق باشید

محمود یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 01:20 ب.ظ http://mh3644@yahoo.cim

سلام دوست من منظور از کد چیه ؟ میشه یه کم بیشتر توضیح بدهید ممنونم

arash سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:41 ق.ظ

سلام من ارش هستم من افتادم کهریزک ایشالا تازه میخام برم لباس بگیرم راستش انقد استرس داشتم شهرستان نیوفتم یک هو یک شب خاب بودم دعا کردم گفتم خدایا میشه منو دور از مادر و خانواده دوستان نندازی بدش خابم برد و یک دفه تو خاب صدای گوله شنیدم از خاب بیدار شدم خیلی ترسیدم گفتم نشونه شهید شدنم بود یک هو فرداش نامه اومد فهمیدم که کهریزک حرم مطهر افتادم ولی بازم میترسم مرسی ددوست عزیز امید وارم اونجا ببینمت

م سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:07 ق.ظ http://www.1mehre1364.blogfa.com

سلام دوست عزیز
داداش منم با شما دوره اموزشیشو اونجا باید بگذرونه
همون روزی که شما اعزام شدید اونم اعزام شد
شنبه هم باید اونجا باشه
خیلی براش نگرانم
امیدوارم زیاد اذیتتون نکنن شمام مثل داداشم هستید
یراتون دعا میکنم

سلام
جای خوبی برای خدمت است
انشالله موفق باشند و مردونه خدمت کنند

وحید سه‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:54 ب.ظ

سلام جناب نصرآبادی من هفته دیگه عازمم همین کهریزک دژبان مرکز پشت حرم امام
لطف میکنید یکم درباره جو اونجا بگید چجوریاست؟ اینجوری که بعضی ها لطف میکنن توضیح میدن منو استرس گرفته بد
یه چندتا سوالمو لطف میکنید پاسخ بدید من انقدر تو گوگل گشتم تا رسیدم به این پست شما
1 -اینکه چقدر احتمال داره بعد آموزشی کد بخوریم ؟
2- چند روز کلا بهمون مرخصی میدن؟
3- لباس وظیفه ها چه رنگیه (مهمه این)
4- خاطره ای غیر این پست هم دارید لینکشو بدید
یکم امید بدید خدا خیرتون بده
5- بعد چند هفته اجازه میدن که پنجشنبه جمعه ها بیایم مرخصی؟
موفق باشید

سلام
چه جای خوبی
احتمال کد کم هست چون هرچند دوره یک بار میگیرند و البته موقع ما یه سری کدها تقریبا دلخواهی بود، چون یه سری مزایا داره بعد سختی هاش، ینی درجه دار می پرسید دلت میخواد یا نه

اگر منظم باشی و آموزش و رژه اینا خوب باشی ممکنه هرآخر هفته بیای خونه با تشویقی

رنگش تغییر کرده لباس نمیدونم دقیق

کلا جای خیلی خوبی برای آموزشی و خدمت هست، چشم لینک هاش رو منتشر میکنم

علی یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 04:06 ب.ظ

سلام دوستان من سال 85 کهریزک بودم گردان 2 به سرهنگ هروی سلام برسونید به جناب سروان کرمانی گردان 2 گروهان 2 مرد باحالی بود خیلی دوسش دارم . ابخوری ته میدان صبحگاه پاتوق من بود از ورزش فرار میی کردم می رفتم اونجا من تمام راه و چاه های پادگان و مراحل اداری بلدم و آشنا زیاد دارم کاری داشتید بگید

سلام علیکم
ممنون از لطف تون
یک سالی هست خدمت من تموم شده و این پست خیلی قدیمیه
موفق باشید انشاءالله

[ بدون نام ] شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:29 ق.ظ

سلام دوست عزیز
نامزده منم سربازیشو اونجاست
البته آموزشیشو مرزن آباد ( شمال ) بود
خیلی از جاش تعریف میکنه میگه فرماندهاش مهربونن
نامزده منم دژبان اونجا !
افسر نگهبانم هست !
بعد عید رفته اونجا
14 ماه باید کهریزک بمونه

علیکِ سلام
پادگان خوبی است بخصوص اگر فرمانده شون خوب باشه
انشاءالله به خوبی بگذره خدمت شون
شما هم هواشونو داشته باشید
خدمت خیلی زود میگذره، خیلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد