سلام علیکم
صدای من را از پشت سنگرهای جنگ نرم و سیستم عزیزم می شونید، من سرباز وطن، حسین محمدی نصرآبادی هستم. امروز روز 4 از خدمت مقدس می باشد و با اخباری تا حداکثر امکان خلاصه شده در خدمت شما خوانندگان و شنوندگان احتمالی هستم. 
قسمت های ابندایی کمی طولانی هستند، اما قسمت های بعدی کوتاه تر و جالب بعضا

یه هدیه 20.000 تومانی برای خرید از سایت باسلام برای شما خواننده گرامی: دریافت هدیه

امروز طبق قرار قبلی باید ساعت 9 صبح خودمون رو به پادگان آموزشی کهریزک ( مشهور به دژبان مرکز یا بلعکس!) معرفی می کردیم. صبح از خواب بلند شدم، یکم وسایل رو مرتب کردم، هرچی دنبال کتاب یادگیری الکترونیکی در قرن 21 گشتم پیدا نشد و ساعت 10 دقیقه با هشت با آزانس به سمت مقصد مقدس شروع به حرکن کردم.
ساعت 10 دقیقه به نه رسیدم اونجا( 7000 ت ) و بعدش از بین پدر مادرهایی! که برای بچه های گلشون! دست بابای تکون میدادند در بدو ورودی پادگان! عبور کرده و رفتم کنار بقیه جوونای مملکت که روبروی ساختمونی نشسته بودند، احلاس کردم. تا ساعت ده همین جوری میومدند بروبچه! تا شروع کردند به صحبت، چندتا سرباز و یه کادری.
تا ساعت 1 یک اینا!! منتظر بودیم توی افتاب ( سر بی مو آی می سوزه
) که دوتا برگه، یکی برگه سفید خدمت و یک برگه دیگه که مربوط به حضور به موقه یا غیبت یا فرار یا ... در پادگان بود رو بهمون دادند.
سرهنگی هم که مسئول کارای اداری هست 12 اینا اومده بود و آدم خیلی مهربونی بود و بیچاره اخیرا همه مدارک و لباسای نظامی ش رو یه نامردی برده بود و اینا، کمی صحبت کرد و کلی روحیه داد به سربازهای اینده.
بعد از این مرحله رفیم داخل یک سالنی، بعد پر کردن چندتا فرم که اطلاعات شخصی و شماره حساب سپه و رضایت نامه بیمه ( بعد شهید شدن هزینه رو به کی بدهند و اینا
)، ابتدا از دیپلم ها نام نویسی کردند و به خط شدیم و وارد پادگان شدیم.
در این مرحله هم رفتیم ابتدای درب فرمودند اومدنت با خودتون بود رفتنون با خدا و مسائلی که باید رعایت می کردیم رو به اطلاع مون رسوندند ( مثلا سی دی نیاریم، گوشی نیاریم، با لباس نظامی تردد کنیم، چیکار کنیم و نکنیم و ... ) و بعدش جنوب محل استقرار یگان ها نشستیم و اونجا هم یه فرم رو با نام خواهر مادر برادر پدر و اینا ( به قول بچه ها! 
) پر کردیم و همین جوری هی بچه ها تیکه انداختند و خندیدیم تا ساعت سه اینا!! که پذیرش شدیم.

یه هدیه 20.000 تومانی برای خرید از سایت باسلام برای شما خواننده گرامی: دریافت هدیه

پ ن: از این قسمت بارگاه دلربای امام خمینی (ره) رهبر بی نظیر انقلاب اسلامی ایران به راحتی قابل مشاهده بود در قسمت شمال پادگان.
ساعت 3:30 اینا بود اومدیم روبروی یگان یکم پادگان برای دریافت البسه و وسایلی که قرار بود بهمون بدهند، اونجا هم نکاتی رو بهمون گفتند ( مثلا اتکت ها رو چیکار کنید و چطوری باشید و چی بیارید نیارید و ... ) و تا 4:30 هم اونجا الاف بودیم و داستان تیکه انداختن و خنده بازاری ادامه داشت، تا اینکه بخاطر شلوغ کردن گروه قبلی، مسئوله اون قسمت به من و چندتای دیگه گفت بیاید برید داخل، رفتیم و پوتین، جورا، اتکت، لباس کار بیابانی، کلاه، اورکُت و اینا رو گرفتیم و بعد اثر انگشت زدن اومدیم بیرون.

یه هدیه 20.000 تومانی برای خرید از سایت باسلام برای شما خواننده گرامی: دریافت هدیه

بعد چند دقیقه اومدند و بردنمون پیش مسئول یکی دیگه از گروهان ها، ایوشن هم با برخورد خوب و دلسوزانه شون امید دادند به بروبچ و گفتند نهار هم هست ( مرغ خنک شده ظهر ) خواستید نوش جان کنید، نخواستید هم بروید و شنبه ساعت 6 تا 7 صبح اینجا باشید. برگه های مرخصی رو دادند و به سمت خروج اومدیم. مهر کردند و خارج شدیم.
ساعت 5:15 اینا بود که اومدیم بیرون و یه سرهنگ یا سرکاری بود که داشت میومد تهران، با ایشون همراه شدیم و تا نزدیک خونه آوردندتم (2500) دست شون درد نکنه خیلی که به راحتی رسیدم خونه
ساعت 6 و خورده ای رسیده بودم خونه، نهار که نخروده بودم، کمی اب و چایی و چندتا شیرینی زدم به بدن و هفت نشده بود فی الفور به سمت گمرک حرکت کردم برای درست کردن لباس و پوتین و ...
تا ساعت 20:15 دقیقه کمرک یه مغازه منصف پیدا کردم، پوتین رو با پوتین بهمن تعویض کردم (9000+)و لباسم رو کوچیک کرد، اورکُت رو هم تعویض کرد، اسمم رو چاپ کرد و روی لباس و اورکت کار مرد و از این موراد. (7500+)بعدش هم رفتم اتکت مخصوص پوتین سه تا گرفتم و کلاهم رو با یه کلا نرم و خوب تعویض کردم و به سمت خونه حرکت کردم. (+2000)
خونه هم شام خوردیم، بسیار خسته بودم، بعدش لباس مقدس خدمت رو برتن کردم و بسی خرسند از انتخاب خویش و لطف خداوندگار، چندتا هم عکس یادگاری گرفتم و اومدم پشت سنگرهای مبارزه تا خدمتی دیگر به وطن اسلامی خویش کنم و خاطره بنویسم تا بمونه یادگاری و اینا 



یه هدیه 20.000 تومانی برای خرید از سایت باسلام برای شما خواننده گرامی: دریافت هدیه

پ ن: از شنبه خدمت به صورت خشن جدی شروع میشه و طبق روایت های بسیار تکرار شده رس ما انشاءالله کشیده خواهد شد.
پ ن: خوشحال هستم و افتخار و خدا رو شکر می کنم که سرباز ارتش جمهوری اسلامی ایران هستم.
پ ن: همون طور که به لطف های بی دریغ خداوند تا اینجاش عالی بوده، انشاءالله با توکل و تلاش ما و لطف خداوند تا اخرش به همین شکل و بلکه بهتر خواهد بود انشاءالله.



سلام دوست عزیز همسر من یکشنبه اعزام شد ولی امروز رفت چون تا امروز مرخصی یود من خیلی دلم گرفته و خیلی گریه میکنم بهشون مرخصی نمیدن ؟
چرا بهشون داده میشه، خیلی زود میگذره، صبر داشته باشید
میشه یه توضیح کامل از پادکان بدین و کلا خوبه یا نه؟میگن آبش مزه مرده میده... جواب بدین لطفا
باید چیکار کنیم اونجا دقیقا
نگران هیییچ چیز نباشید عالیه
سالها گذشته از مطلبتون
من دلم برای برادرم تنگ شده حسابی و دنبال مطلبی از جایی که الان برادرم هست میگشتم که خاطره شما رو خوندم :)
سلام میدونم این پست خیلی قدیمی ایه اما پسرخاله منم ۷ ماهه تو کهریزکه و دلم براش خیلی تنگ شده الانم تو قسمت پذیرش هستش خیلی پسر گلیه و خیلی مودب و مهربون
دنبال مطلب راجب کهریزک میگشتم تا بفهمم چجور جاییه که به وبلاگ شما برخوردم. موفق باشید
سلام دوست من منظور از کد چیه ؟ میشه یه کم بیشتر توضیح بدهید ممنونم
سلام من ارش هستم من افتادم کهریزک ایشالا تازه میخام برم لباس بگیرم راستش انقد استرس داشتم شهرستان نیوفتم یک هو یک شب خاب بودم دعا کردم گفتم خدایا میشه منو دور از مادر و خانواده دوستان نندازی بدش خابم برد و یک دفه تو خاب صدای گوله شنیدم از خاب بیدار شدم خیلی ترسیدم گفتم نشونه شهید شدنم بود یک هو فرداش نامه اومد فهمیدم که کهریزک حرم مطهر افتادم ولی بازم میترسم مرسی ددوست عزیز امید وارم اونجا ببینمت
سلام دوست عزیز
داداش منم با شما دوره اموزشیشو اونجا باید بگذرونه
همون روزی که شما اعزام شدید اونم اعزام شد
شنبه هم باید اونجا باشه
خیلی براش نگرانم
امیدوارم زیاد اذیتتون نکنن شمام مثل داداشم هستید
یراتون دعا میکنم
سلام
جای خوبی برای خدمت است
انشالله موفق باشند و مردونه خدمت کنند
سلام جناب نصرآبادی من هفته دیگه عازمم همین کهریزک دژبان مرکز پشت حرم امام
لطف میکنید یکم درباره جو اونجا بگید چجوریاست؟ اینجوری که بعضی ها لطف میکنن توضیح میدن منو استرس گرفته بد
یه چندتا سوالمو لطف میکنید پاسخ بدید من انقدر تو گوگل گشتم تا رسیدم به این پست شما
1 -اینکه چقدر احتمال داره بعد آموزشی کد بخوریم ؟
2- چند روز کلا بهمون مرخصی میدن؟
3- لباس وظیفه ها چه رنگیه (مهمه این)
4- خاطره ای غیر این پست هم دارید لینکشو بدید
یکم امید بدید خدا خیرتون بده
5- بعد چند هفته اجازه میدن که پنجشنبه جمعه ها بیایم مرخصی؟
موفق باشید
سلام
چه جای خوبی
احتمال کد کم هست چون هرچند دوره یک بار میگیرند و البته موقع ما یه سری کدها تقریبا دلخواهی بود، چون یه سری مزایا داره بعد سختی هاش، ینی درجه دار می پرسید دلت میخواد یا نه
اگر منظم باشی و آموزش و رژه اینا خوب باشی ممکنه هرآخر هفته بیای خونه با تشویقی
رنگش تغییر کرده لباس نمیدونم دقیق
کلا جای خیلی خوبی برای آموزشی و خدمت هست، چشم لینک هاش رو منتشر میکنم
سلام دوستان من سال 85 کهریزک بودم گردان 2 به سرهنگ هروی سلام برسونید به جناب سروان کرمانی گردان 2 گروهان 2 مرد باحالی بود خیلی دوسش دارم . ابخوری ته میدان صبحگاه پاتوق من بود از ورزش فرار میی کردم می رفتم اونجا من تمام راه و چاه های پادگان و مراحل اداری بلدم و آشنا زیاد دارم کاری داشتید بگید
سلام علیکم
ممنون از لطف تون
یک سالی هست خدمت من تموم شده و این پست خیلی قدیمیه
موفق باشید انشاءالله
سلام دوست عزیز
نامزده منم سربازیشو اونجاست
البته آموزشیشو مرزن آباد ( شمال ) بود
خیلی از جاش تعریف میکنه میگه فرماندهاش مهربونن
نامزده منم دژبان اونجا !
افسر نگهبانم هست !
بعد عید رفته اونجا
14 ماه باید کهریزک بمونه
علیکِ سلام
پادگان خوبی است بخصوص اگر فرمانده شون خوب باشه
انشاءالله به خوبی بگذره خدمت شون
شما هم هواشونو داشته باشید
خدمت خیلی زود میگذره، خیلی
سلام دوست خوبم منم تو کهریزک خدمت میکنم البته تازه آموزشیم تموم شده ولی از هتلی که هستی استفاده کن؟فکر کنم گردان ۱ هستی ؟
بله
اره میدونم جای خوبیه
اان کدوم قسمت هستید؟ کدوم گردان گروهان قسمت؟
خوشحال میشم ببین متون