آسمان مال آن هاست

وب سایت حسین محمدی نصرآبادی

آسمان مال آن هاست

وب سایت حسین محمدی نصرآبادی

لبخند من کو؟

دزدی مهر محبتی

دزدی در دست داشت


دزدی مهری محبتی در دست داشت ....


درد دلی در دل

درمانی در دستان دزد


درد دلی در دل داشتم و خیال کردم درمانی در دستان دزد هست ....


دل خود به دستان دزد سپردم ...

برد که برد ...


و من نفهمیدم چگونه برد که درد دل من باقی ماند و لبخند از لبم برد ...

اما می دانم ... برد که برد ....

از دل یا از صورت ... فرقی نمی کند برد که برد ...

چاه مکن بهر کسی ای عالم بی عمل

چاه مکن بهر کسی اول خودت بعدا کسی


عالم بدون عمل مثل زنبور بدون عسل می مونه


توی عالم که بهر خودت چاه کنده ای و به حرف خودت عمل نمی کنی پس بده توی همین چاله زنده به گورت کنند تا شاید خدا ببخشتت!


پ ن: رو نوشت به خودم.


پ ن: راه توبه بازه خودش.


پ ن: توفیق میخواد ....

قصاص به رسم عاشقی

اگر می توانستم حکم شرعی بدهم، حکم می کردم تک تک انگشتان دستی که از حکمی که خداوند و عالم خداوند به علم و حکمت، حکم  میدهند، سرپیچی کند، قطع کنند...


پ ن: و اول انگشتان و دستان خودم به قصاص گذشته


پ ن: اینجاست که رحمن و رحیم بودن خدا مشخص میشه


پ ن: خدا خرش رو شناخته که بهش شاخ نداده

دام محبت ...

ای شکارچیان غیرقانونی دل ها ... دام های محبت خود جمع کنید که جز تخریب محیط زیست عشق و مهر و محبت و عاطفه چیزی در بر ندارد.


پ ن: حالا این روزهاست که حکمت خیلی چیزا و احکام رو می فهمم. اما به چه قیمت هایی...

آنکه از مردم است با مردم است.

آنکه میبینی میان جمع می نالد ز درد

                                                  نیست بین مردمان زان او آدمی بی درد تر

آنکه هر دم، دم زمردی می زند، چون بنگری

                                                  بینی او را، از همه نامردها نامرد تر 


پ ن: مردم آبرومند درد خود را به خدای خود می گویند و با سیلی صورت خویش سرخ نگه می دارند.

مومنین خوشرو هستند

من ندانم کیستی یا از کجایی، چیستی

                                               اخم گر کردی ... یقین دارنم از ما نیستی 


پ ن: در مقابل بلاها م مصاعب و سختی های دنیا مومنین به خداوند توکل می کنند و خم به ابرو نمی آورند چون دل یقین دارد.


پ ن2: از جمله تک بیتی های یکی دوسال گذشته، یافت شده بین سی دی ها.

دوبیتی در مورد بوش!

گرچه بوش کند روز و شب رجز خوانی

                                             ولی رسیده با آخر در این جهان کارش

چون می رود همه اوقاتِ عمر از ره کج

                                              یقین بدان حسین که به منزل نمی رسد بارش


پ ن: از شعرهای یکی دوسال پیش که لابلای سی دی ها یافت شد.