سلام علیکم
توی شبکه اجتماعی ها داشتم اسکرول موس رو نرمش میدادم که دیدم بزرگواری نوشته اند بهترین شغل برای خانم ها فلان کار است چرا که این مزیت ها را دارد...
ایشان اگر اشتباه نکنم مهندس و شاغل هستند، در نتیجه ذهن ایشان شرطی است به اینکه: حالا که زن باید کار کنه این کار بهتره و اون کار نه، خوب نیست.
اما دید من به این قضیه کاملا متفاوته و بعد از چندین ماه مشورت و مشاهده و تفکر و مطالعه به این نتیجه رسیدم که یک زن، برای کار کردن در بیرون از خانه خلق نشده، حالا بماند جامعه ای مثل تهران و شهرهای بزرگ که خودشون مشکل اصلی هستند برای بنیاد خانواده!!
البته کشفی که در پاراگراف قبل ذکر کردم کشف جدیدی نیست چراکه بسیاری از احادیث و نقلیات علماء و بزرگان دین این موضوع رو تایید میکنند و حتی این مشاورین درس خوانده در مکتب های غربی هم کمتر تلاش میکنند برای رد اون مگر اونها که خیلی روشنفکر هستند!!!
به نظرم خانه داری و مادری و تربیت فرزند والاترین شغله برای یک خانم، یه خانم نباید توی استرس و فشار کاری قرار بگیره و اصل جایگاهش توی خانواده تحت تاثیر قرار بگیرد.
یه هدیه 20.000 تومانی برای خرید از سایت باسلام برای شما خواننده گرامی: دریافت هدیه
در سبک زندگی ای که ما بهش نیاز داریم زن ستون اقتصادی نیست، ستون آرامش و رسیدگی به خانواده و تربیت یک نسل، یک عالم، یک دانشمند، سیاست مدار و... هست.
در سبک اشتباه رایج الان زن نهایتا میتونه بشه وزیر و سفیر و اینها در حالی که همان ایشون میتونه مثل خیلی از مادرهایی که من اطرافم میبینم یک سفیر تربیت کنه با چه ایمان و خانواده ای، یک حسابدار تربیت کنه، یه معلم و یک فنی کار حرفه ای و یه خونه پر از آرامش و امنیت...
بهترین شغل برای مادرها مادریه، مگرنه که بهشت زیر پای مادران است، مگرنه اینکه جهاد زن در خانواده است، مگرنه اینکه از دامن زن مرد به معراج میرود...
پ ن: این صحبت امام خامنه ای همیشه توی گوشم میپیچه که گفتند، هیچ کاری نیست که خانمی اون رو توی جامعه زمین بذاره و مردی نباشه که برداره و انجامش بده... اما مادری کار هیچ مردی نیست، یه مرد هیچ موقع *نمی تونه مادر (با تمام تعاریف بزرگ و متعالی ش) باشه
پ ن: ما بچه مذهبی ها، نیاز به بازیبای خودمون داریم، توی این زندگی ماشینی و شهری، سخت درگیر مادیات شدیم، ذهن مون شرطی شده به چیزهایی که خلاف مکتب و شرع مون هست. ای کاش بتونم و وقت کنم و بیشتر بنویسم، برای موضوع هایی چون گرانی و وظیفه و رفتار یک بچه حزب للهی ، چه در کلام و چه عمل، قناعت بزرگترین گنج، صبر و توکل، بخشش و انفاق، دستگیری از هم نوع و ...
در جمعی که چند تن از متخصص های هر کدام از این زبان ها و زیر شاخه های آن بودند، نمیدونم چی شد و چنین سوال سطح پاینی رو پرسیدم!؟
البته پخته تر بودا، پرسیدم با کدومش میشه درآمد بیشتر داشت در زمان کوتاه تر!؟
یکی شون گفت، این چه سوالیه می پرسی، گفتم خوب چون پی اچ پی کار و متخصص جوملاست الان میخواد بگه جوملا مثلا.
گفت: مثل اینه که بپرسی انبردست بهتره یا پیچکوشتی فازمتر!؟
مهم اینه که با کدومشون شما چه فنی رو حرفه ای میشی و می تونی باهاش کار کنی و درآمد داشته باشی.
پختگی این حرف از کسی که درآمد خیلی خوبی از تخصصیش داره و اما تعصب نداره بهش، خیلی به دلم نشست، یکم تحقیق کردم و اون یکی زبان رو شروع کردم! انشاءالله خدا هم دستمون رو بگیره زیر پرچمش کد بزنیم برای رضای خودش و خودش و خودش.
بعد از شروع یک زندگی جدید و دونفره برای جوانان، از همین ترین مسائل داخلی خانواده فرزند و تربیت فرزند است که این روزها، در مشغله ها و روزمرگی های خانواده های جوان مورد غفلت قرار می گیرد. غفلتی که به دوسه سال نکشیده گریبان گیر خودشان می شود.
حال بذارید از این دریچه مشکل را بررسی کنیم، آن روزها که پدر سالاری بود، حکم آنچه پدر گوید بود، اسباب بازی و تنقلات آنچه پدر بخرد و گردش آنجا که پدر ببرد و .....
اما از آنجا که پدر و بخصوص مادرها در ابتداء جوانی دوست دارند برای فرزندان خود سنگ تمام بگذارند، هر چه دم دستشان می رسد برای فرزند عزیزتر از جانشان می خرند و حتی هرچه آن بچه - که هنوز به بابا میگه باما!- میخواهد و به گریه می گوید هم تهیه می کنند.
در بهترین شرایط این مسئله هم خوب در نظر می گیریم . اما داستان از آنجا شروع می شود که فرزند دوپای رفتن و یک زبان خواستن را در اختیار می گیرد و اینجاست که دلسوزی اشتباه مادر و بعد پدر با دادن پول به فرزند آغاز می شود...
در این شرایط روزانه بیش از هزار تومان خوراکی، هرچند روز یک بار برنامه کودک یا انیمیشن با قیمت دو هزار تومان و هفته ای حتی یک بازی کامپیوتر و یا پلی استیشن به قسمت دو تا پنج هزار تومان، توسط فرزند و یا به اصرار او برای ایشان خریداری می شود!
اما این موضوع یک راه حل ریشه ای دارد، برگشتن به سنت و حتی به شرع! همان داستان پدر سالاری که ابتداء متن گفتم، اینکه از کودکی به فرزند بیاموزیم که همه چیز باید با اجازه بزرگ تر خانواده که در اینجا پدر است باشد.
یه هدیه 20.000 تومانی برای خرید از سایت باسلام برای شما خواننده گرامی: دریافت هدیه
این دو نتیجه خوب دارد، یکی اینکه پدر همیشه با اخبار خوب وارد می شود و اصلا اخبار خوب، سرگرمی و شادی فرزند از طرف پدر است. دوم اینکه احترام به پدر و جایگاه ایشان از کودکی برای فرزند تثبیت می شود. تثبیتی با هدیه ها، بازی ها و گردش های مناسب و به موقه که توسط پدر در نظر گرفته می شود.
دقت داریم که در شرع مقدس اسلام فرزند در هفت سال اول با وجود پدرسالاری که توضیح دادیم مورد توجه قرار می گیرد و خواسته های او در راه درست هدایت و سپس رفع می شود.
بعد از رسیدن به سن هفت سالگی با توجه به اینکه قوه درک و فهم او قوی شده این کنترل بیشتر می شود و علت آن نیز به صورت قابل فهم و زیبا برایش توضیح داده می شود، مثلا خوب است پس انداز را در این سن به فرزند آموزش بدهیم. یعنی مثلا هزینه را به او بدهیم و بگوییم بهتر است جمع کنی آن چیز بهتر را بخریم بجای این.
بعد از اینکه سن کم کم بالا می رود او وزیر و مشاور است در خرید، دست ش را می گیریم و باهم به خرید می رویم، دیگر او نیز نظر میدهد تا چیزه بهتر و مناسب تری خریده شود. راهنمایی اولیه با شما، نظر از او و تصمیم نهایی برآیند این دو.
و بعد از انشاءالله طی کردن این مراحل شما فرزندی را تربیت کرده اید که هرچقدر به او پول توی جیبی بدهید، با کمی سبک و سنگین کردن هم درست نیازهای واقعی خود را، رفع می کند و هم مقداری را پس انداز می کند.
البته مطمئنا کلیات بالا جزئیات بسیار دقیقی را می طلبد که با کمی جستوجو در تجربه بزرگ ترها، در روایت ها و سیره علما به راحتی می توان به آن گنجینه ها دست پیدا کرد.
پ ن 1: این متن حاصل مشاهده دو نوع تربیت ذکر شده بود، فرزندی که در ده سالگی هر لحظه با گریه و خواهش و تمنا هم که شده هزینه مواردی که گفتم را هرموقه می خواهد تهیه می کند!! و دیگری همکلاسی و فامیل دور او که همواره با دایی خود به خرید می رود، خریدی که با اجازه پدر و مشورت دایی همراه است. مطمئنا تفاوت این دو نوع تربیت کاملا مشخص و روشن است. حتی در نوع خرید، اولی بازی های خیلی خشن و با صحنه های غیرمناسب برای سن خودش تهیه می کند و دومی بازی های هیجانی و فکری که با پیشنهاد دایی و تایید خودش تهیه می کند.
پ ن 2: بله اینقدر تفاوت از بین تربیت با تربیت. حتی بیشتر، انشاءالله بتوانم در حد تجربه های خودم و تجربه های بزرگ ترهایم بنویسم.
یک نکته شرعی: فروش جنس بنا به حکم برخی از مراجع به کودک نابالغ شرعا مشکل دارد.
در مشورت بهتر است زمانی که فرد در تلاش است که بهترین را انتخاب کند، دقیقا همان زمانی که مشورت می گیرد از شما و دیگران، تمام و کمال نظر و راهنمایی خودتون رو بهش بگید. صادقانه و دلسوزانه، با دلیل های عقلانی و شواهد کافی که خیالش راحت شه که اینی که میگید جدا از نظر شخصی دقیق و تخصصی هم هست.
به شکلی که وقتی از پیش شما رفت، شما نظر جدیدی در دفاع و یا رد انتخاب پیشنهادی خودتون یا انتخاب ایشون نداشته باشید.
و بعد از اینکه انتخاب کرد و به شما گفت چطوره، بگید خیلی خوبه، مبارک و خیره انشاءالله!
چرا هنوز نخریده در مورد انتخاب ش این رو بگیم؟
چون وقتی زمان مشورت با دلیل و منطق و شواهد ریشه انتخاب فرد رو هم بزنید چیزی نمیشه، تازه به نفعش میشه و انتخاب بهتری می کنه، خوشحال هم میشه که چیزه بهتری انتخاب کرد، اما وقتی بعد از اعلام انتخاب این کار رو انجام میدید، چندتا اشتباه کردید:
یکی اینکه رشته افکار فرد رو بهم زدید و دیگه اعتماد نفسش ( (اعتماد به درستی انتخاب هاش ) رو زیر سوال برید!
دوم اینکه دیگه ممکنه نه انتخاب خودش به دلش بشینه و نه اون چیزی که به نظر شما بهتره، هرچقدرم دلیل و شاهد و مدرک بیاورید دیگر!
سوم اینکه ممکن حس خوبی نسبت به اینگونه مشورت و نظر دادن شما بهش دست نده!، مثلا بجای حس دلسوزی و لطف از جانب شما، حس ساز مخالف همیشگی حس کنه، حالا به هر دلیلی که ممکنه یا قابل تصوره!
پ ن: امروز در بین مشورت با چندین نفر که دوسه مدل گوشی مورد تست من رو داشتند، سایت ها و مقایسه های بسیار در اون ها، و نهایتا تصمیم در تهیه یک گوشی که بتونه کارم رو راه بندازه، دقیقا موقه ای که همه پول گوشی رو قرض کردم و رفتم که برم بخرم، این اتفاق افتاد. حس کردم بهتر بود این اتفاق تکرار نمیشد، چون یه بار دیگه هم دقیقا همین تجربه رو داشتم. یادم نیست دقیقا در مورد لپ تاپ بود یا خرید همین گوشی ای که الان دارم یا چیزه دیگه، اما مهم این بود که تکرارش باعث موارد بالا شد البته بیشتر مورد سوم، چون در انتخابم الان مطمئن هستم مجدد.
بعضی کشورشان استعمار است
و بعضی کشورشان استحمار استکبار!
افکار بعضی نیز استعمار مرتدین است
و افکار بعضی استحمار حماقت خودشان!
اینگونه است که جهانی داریم که سازمان های بین المللی اش آنگونه هستند که در کشوری از دیکتاتور آدم کش آن حمایت می کنند تا شیعیان را نسل کشی کند (بحرین) و در کشور از سلفی ها و وهابی ها حمایت کند تا با حکومتی که به اسلام نزدیک است و دشمن اسرائیل بجنگد (سوریه)...
و اینگونه است که در کشوری که سرتاسر آن انوار هدایت الهی است، دشمنان حکومت اسلامی و اسلام داریم، تن و فکرشان استعمار و استحمار حماقت و لج بازی بچگانه شان است و بس....
سلام علیکم
یکی دوسالی است که سیزده به در را در فضاهای سبز داخل تهران می گذرانیم و من به طنز میگویم بله الان در کنار رودخانه همت ( اتوبان همت) یا در کنار رودخانه حکیم هستیم، اما قدرت خداوند چنان کرد چند روز قبل که مسافران مترو در یک روز عادی و کاری، در رودخانه های آزادی و استادمعین و ... سفری تکرار نشدنی داشتند:
ایستگاه مترو آزادی
این هم تفریح و ورزش و عکس یادگاری در رود مذکور
گزارش های تصویری جالب دیگر! + + +
و این فیلم از لحظه شروع +
فبای الاء ربکما تکذبان
همواره باید خوراکی و تنقلات و اسباب بازی توسط پدر خریده شود تا از کودکی بچه تصور نکند مادر میتواند برایش هزینه کند تا با استفاده از احساسات مادری همواره به خواسته های خود برسد!
به اینگونه یک بچه لوس خواهید داشت که هرچه میخواهد باید تهیه شود
باید همواره جایزه و اسباب بازی و حتی تنقلات بعد از کار و هنگام خانه توسط پدر خریده شود تا:
1- دست خالی به منزل برنگشته و بچه همیشه از ورود پدر خاطره خوب داشته باشد ( آخه خیلی باحاله که منتظری یه چیزی همراه پدر باشه)
2- به علت دلسوزی مادرانه بچه در چندسال اولی لوس بار نیامده و هرچیزی که میخواد لزوما آماده نباشد
3- تا قناعت و صبر و اینکه هرچیزی، همیشه مثل آنچه میخواهی نیست را یاد بگیرد.
4- با خوردن این تنقلات متنوع از خوراک اصلی در دوران اصلی رشد دور نشود.
و بسیاری سودهای دیگر
و بعد از سن هفت سالگی پول هفتگی دریافت کند و با راهنمایی پدر مادر مدیریت آن را یاد بگیرد. تا بعد مدتی خودش نیازهای خودش را با مدیریت درست و یادگیری پس انداز رفع کند.
غیر از این باشد می شود این بچه های لوس که خرج بسیاری روی دست خانواده گذاشته و سلامتی خودشون رو هم به خطر می اندازند.