توی خدمت غربت و تنهایی ش ...
مزاحم نداره
بخاطره همینه که راحت توش میشه خدا رو حس کرد
پیدا کرد
در آغوش کشید
و غصه نخورد که تنهام، چون اون موقه یقین میکنی خدای من هست.
پ ن: خدا تنهام نذار توی این شلوغی الکی دنیای مجازی و واقعی و دنیازدگی و ....
تمامی محبتی را که یک خالق می تواند به مخلوقش داشته باشد به من می دهی
تو مرا بخاطر این که در گذشته گناهی کرده ام، سرزنش نمی کنی
به عکس چون به تو پناه آورده ام مرا میبخشی
و من لبریز می شوم از عشق تو
و آن وقت قلبم برایت به تپش می افتد از بزرگی ات یاد می کنم
و حرف هایم را شمرده شمرده به تو می گویم
سلام میدهم به پیامبرانت
و به کسانی که بندگان خوبی برایت بوده اند
و شکرت را به جا می آورم
شکر ای خدای مهربات
شکر که با تمام بدی هایم مرا به حق خوبی هایت قبول می کنی ...
با تمام وجود دوستت دارم
تو هم مرا دوست بدار همچنان ...
تا ابد.
پ ن: از دوچرخه 16 آذر با اشک نوشته شد چرا که از حرف های دل خودم پیدایش کردم که به قلم دیگری نوشته شده بود.
پ ن: بی خدا هیچم، دقیقا هیچ
گاه اخره اخره اخرش این ظلمی که بهت میشه یه ذرش تقصیر خودته
اما خداوند اعلم است
یعنی میدونی چقدر دغدغه و کار و زندگی داری و داره اون ظلم بخاطر خودخواهی های اون ها بهت میشه
در نتیجه، عدل و عف و بخشش و کرامت خداوند هست همراهت ... چون اون لایق این هست ...
من یتوکل علی الله فهو .... حسبه
پ ن: امروز خواستم تسویه قسمتی بدهند گفتند کارامون زیاده و کسی نداریم انجام بده، کسی پیدا شد به شما میدیم ...
پ ن: هرچه بگندد نمک ش می زنند، وای به روزی که بگندد نمک، هرکسی مشکلی داشته باشه میره به بازرسی میگی، و وقتی اونجا باشی ...