نبرد انسان و شیطان نبرد نابرابری است. چون- بلا تشبیه- مانند دعوای دو کودک است که یکی با پدرش وارد معرکه شده باشد و کافی است که از کودک مقابل مشت نخورد. همین که جاخالی دهد کافی است که مشت کودک به پدر بخورد و پدر حساب او را برسد. استدلال قرآنیاش هم این است که در قرآن دو چیز ضعیف است: انسان و کید شیطان. یعنی اگر چه انسان ضعیف آفریده شده است: «خلق الانسان ضعیفا» (نساء، 28) اما از طرف دیگر کید شیطان هم ضعیف است: «ان کید الشیطان کان ضعیفا» (نساء، 76) . پس اگر این دو کودک ضعیف با هم مبارزه کنند، کسی مطمئنا پیروز میشود که پشتش به بزرگتری گرم باشد؛ و چه بزرگتری از خدای قادر؟
اتفاقا خدا خواسته این بازی را نابرابر جلو ببرد تا خیال انسان راحت باشد و با تکیه بر او، بینی شیطان را به خاک بمالد. به همین دلیل هم از همان اول قواعد بازی را به شیطان گوشزد کرد و گفت که «ان عبادی لیس لک علیهم سلطان» (اسراء، 65) اما او کودکانه برخورد کرد و به جای توکل بر خداوند، به آتش تکیه نمود تا در همان آتش بسوزد.
خداوندا... دست مون رو بگیر و تنهامون نذار...