رکود مرگ است و مرگ در دنیای مادی و روزمرگی امروزه، نابودی و به نیستی رسیدن
از دنیا و آخرت صحبت نمیکنم، از همین دنیای اول صحبت میکنم، دنیایی که ما همه گرفتار روزمرگی های شهرنشینی و زندگی ماشینی اش شدیم...
مرگی که هستی آدم را به نیستی تبدیل میکنند و هست هایی که میتونند باشند رو نمی باشند...
امشب بعد از جلسه کاری رفتم دفتر یکی از دوستان، کار خاص و مفیدی نکردم، اما آنها چون هفته بسیج بود شدیدا گرم ست کردن و مرتب کردن وسایل و شارژ آنها بودند، فقط صحبت بود از کار و سایت و بحث تخصصی و آخر هم شام و بگو بخند از خاطرات رفاقت اینترنتی و آنچه مایه مزاح است
در راه منزل احساس خوبی داشتم، فقط بخاطر اینکه با شب های دیگه فرق داشت، فضا فرق داشت و کمی آب و هوا عوض شده بود، بعد کار خانه نبود و میز و سیستم خودم و آخرش خواب....
بعد یاد مدیرمون افتادم که مثل قدیم های پدرم شرق و غرب تهران رو زیرپا میگذرونه در روز تا به جلسه و کار و کلاس و همایش و .... برسه، خسته نمیشه؟
نه نمیشه، چون این تحرک و تنوع خیلی شادی بخشه، ذهن رو باز میکنه و لبخند رو راحت...
خیلی از ماها زندانی های در بند انفرادی خودمون هستیم، اینقدر خودمون رو محدود به میز خودمون و اتاق خودمون میکنیم که از دنیایی زندگی دور میشیم، فکر میکنیم الان آنلاین نباشیم و هی صفحه فلان سایت و شبکه اجتماعی رو بالا پایین نکنیم و یا کاری در کامپیوتر مشغلوش نباشیم مفید نیستیم، در صورتی که زندگی بعد حقیقی ش رشد و تعالی روحی و عاطفی داره...
هرچقدر بیشتر فعالیت کنیم بیشتر ظرفیت هامون و شخصیت مون رشد می کنند و هرچقدر بیشتر با افراد مختلف در ارتباط باشیم، روح و عاطفه و فکرمون بازتر میشه و شاداب تر میشه، جنب و جوش جسمانی هم شادابی جسم میدهد و خستگی شیرینی که شب میرسی خونه از هوش میری و لذت مرگ آروم و راحت رو هرشب تجربه میکنی....