سلام
گاهی موقه ها خیلی دلم می گیره که چرا باید قشنگ ترین سال های زندگی و جوونیم، سال های درس و دانشگاه و دوستی های قشنگ و پرونده ی دانشگاهم مثل خاطرات کاغذی باشند ...!
مثل تصویرهای خیلی قشنگی که روی کاغذ ها کشیده میشن ...
وقتی می بینی شون خیلی قشنگ هستند و خوشحال کننده شاید
اما وقتی می خوای از اون بالا بیای پایین و بشینی کنارشون ... فقط می تونی سیاهی هایی رو روی کاغذ افقی کنار خودت ببینی
چه دوست های خوب و دوست داشتنی ای که توی این دوسال دانشجو بودن در آموزش الکترونیک پیدا کردم و باهاشون خاطره دارم
خاطراتی که وقتی می خوام بشینم کنارشون، مرورشون کنم و یا حتی با بیاد آوردن صدا، صورت ها و طرز حرف زدن و برخوردهاشون و حتی سبک لباس پوشیدنشون، یکم ارامش پیدا کنم و خاطرات برام زنده بشن ...
هیچی ندارم جز یه آرشیو از دست رفته ی مسنجر یا حرف و گفته هاشون توی سایت های ارتباط اجتماعی
خیلی برام سنگینه موقعی که می خوام حتی یه کوچلو خاطرات شیرین و قشنگمون رو حقیقی داشته باشم و برای خودم زنده کنم ... اما نیست که نیست :-< :(( =((
کاش وقتی این همه توی دوستی ادعای سرمایه گزاری می کنیم یکم هم به خاطرات مون بها بدیم
خاطراتی که روزگاری باهامون خواهند ماند ...
دانشجویی فعلا بهترین زمان زندگیمه. حتی بهتر از زندگی در بلاد کفر
بله
می تونم تا مقداری درک کنم
چون هرکسی شرایط الان خودش رو با قبل مقایسه می کنه و همواره قبلا های ما با هم فرق داره
انتظاراتمون هم متفاوته
خیلی خوبه که بهترین دوران زندگیته
منم دوست دارم بهتر از این باشه
کاش حتی خاطرات کااغذی بود ...