لذت بی حجابی ...!

سلام


از هشت سالگی بخاطر کار پدر در تهران زندگی می کنیم.

در سال های اخیر که به تدوین ارزش ها و اخلاق و رفتارهای شخصی و اجتماعی خودم می پردازم، موضوعات خیلی زیادی ذهنم رو مشغول می کنه ...


در ضمن در مورد زندگی توی تهران احساس چندان خوبی ندارم، بخاطر الودگی هوا، ترافیک، فرهنگه صدگانه و بیگانه موجود و بی خیالی های ظاهری و علنا به دین و یه سری از ارزش های پایه ...


واقعا وضع حجاب توی تهران خرابه و روز به روز خراب تر میشه، حالم از این موضوع به هم می خوره !

واقعا برام سوال میشه آیا بی حجاب بودن لذته خاصی داره؟؟؟؟

پ ن: طبق تعالیم اسلام اینا دیگه کم حجابی نیست، بی حجابی علنیه!!!


چه بی حجابی خانم ها، چه بی حجابی چشم های آقایان؟؟

آیا واقعا لذت داره؟

آیا واقعا لذت داره که اینطوری دین ستیزی کرد؟

آیا واقعا خیلی آرامش بخشه که با چنین لباس های تنگ و کوتاه و نازکی در میان مردم ظاهر شد؟ آیا خیلی لذت داره که چشم این نعمت به این بزرگی با مستی تمام بدنبال تماشای پوچی هایی باشد که غیر از ضرر هیچ چیزی برای روح و عقل و جسم انسان نداره؟

آیا واقعا ارزش وجودی یک زن اینقدر کم و پایین پنداشته می شود که این چنین خود را در معرض دیگران قرار می دهند؟

آیا شاهکار خلق ارزشش در حد غرایز حیوانی پایین است؟

آیا دیگر چیزی باقی خواهد ماند که در کانون گرم خانواده ارائه شود؟؟؟


شمایی که خانم هستید و این متن را می خوانید لطفا پاسخ دهید :

چقدر لذت داره، که با لباس های تنگ و کوتاه و رو سری هایی که واقعا اگر نباشد کمتر جلب توجه می کند، در جامعه حاظر شد؟

چقدر لذت داره که کانون دید انسان های هرز بودن؟

چقدر ارزش داره یک زن؟

و چرا ....


همیشه توی خیابون ها و پیاده رو های تهران چشمم توی چشم های اقایونه، که ببینم به چی اینجوری نگاه می کنند، عکس العملشون چیه؟

آیا واقعا چیزهای قشنگ تر و با ارزش تری برای دیدن نیست؟

آیا واقعا لذت دارد ...؟

چرا


امیدوارم که فردای قیامت بخاطر آنچه که شاید قسمتی از آن از دست من خارج بوده، بازخواست نشوم، سعی خودم رو خواهم کرد ...َ


در آخر هم از ته قلبم و با تمام وجودم به خانم ها و خواهر های دینی خودم، به هم وطن هام، می گم که، ارزش زن آنقدر زیاد است، که قابل قیمت گزاری و عرضه نیست، ارزش خودتون رو بدونید، خودتون و دین خودتون رو بیشتر بشناسید، از بعد از اینکه یک خانم متدین و با تقوی و با خدا و محجبه هستید آنقدر به خود بنازید که خدا به خودش نازید، آنقدر که آسمان های خدا به این لذت شما حسادت کند...