حکایت ماست

شیخ شبلی را شخصی غیبت کرد؛ شیخ طبقی خرما برایش فرستاد و گفت شنیده ام عبادت خود را برایم هدیه فرستاده ای، خواستم تلافی کنم.


نامردمانی در نزد دوستانی، غیبتم را کرده اند، با یک اشاره متوجه شدم، به روی خود نیاوردم چون در پس آن نیت خیری و هیچ شناخت و زمان شناسی ای نبود و همه اش از حسادت و حقارت ضعیفه و مردی ضعیفه تر از آن برمی آمد.


حلالیت هم نطلبیدند و احتمالا نخواهند طلبید تا بگویم هرموقه آن آبروی رفته را در نزد همان یکی دونفر را برگرداندید حلال خواهم کرد.


انشاءالله اندکی از این بارسنگین گناه را هدیه خدمتشان عرضه میکنم در آن روز سخت...

7.42.16.14.37.32.1>9.44.32.22.13.32.17.3>8.32.1>6.36.14.33.1>3.32.17.34.14.22.13.12.16.2


این مطلب رو نوشتم نه به علت اینکه ناراحت شدم، بلکه:

اگر اشتباه نکنم حضرت علامه حسن زاده می فرموندن(
نقل به مضمون ) : اگر خطایی از مومنی دیدی و برای خودت هفتاد توجیه نیاوردی در ایمان خودت شک کن.