تق تق ... سلام خدا ...

سلام خدااااااااااااااااااااا

خدا مهمون نمی خوای؟ تق تق، کسی خونه نیست؟

به به

در باز شد ...

چه مهونیه قشنگیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

چقدر وقتی به این مهمونی قشنگ و بزرگ، مهونی ای که خدا میزبانشه دعوت میشم، خوشحال میشم و توی پوست خودم نمی گنجم.

خدایا شکرت بخاطر تن سالمی که بهم دادی، بخاطر روح حق طلبی که دادی، بخاطر لیاقتی که دادی تا بتونم توی این مهمونی قشنگ و بزرگ و نایاب الا در دربار خدایی خودت شرکت کنم.

خدا به بزرگی خودت، به امام زمان مون قسمت میدم، کمک کن تا لیاقت بندگی ت رو داشته باشم، لیاقت هدایتت رو داشته باشم، و بتونم این ماه بزرگ رو درک کنم، ش های قدرش رو دریابم و بعد از تمام شدن مهونی تا آخر عمر به همون پاکی ای باشم که توی این ماه قشنگ شرایطش رو برام فراهم کردی.

خدا خیلی دوستت دارم، بگذر از بدی های که میکنم، بخاطر همه چیز عذر خواهی میکنم، به خاطر همه ی نافرمانی ها بخاطر همه ی کوتاهی ها، بخاطر همه چیر.

خودت خدایی و از همه چیز با خبر، خدااااا به خداییت به رحمانیتت، به بخشندگی و بزرگواریت، ببخش، ببخش، ببخش و به راه راست و مستقیم خودت هدایت کن.

...

چقدر لذت داره این مهونی بزرگ، وقتی که از همه جا بوی خدا میاد، وقتی که احساس می کنی به خدا متونی نزدیک تر شی.

خدایا شکرت

الحمدلله رب العالمین